باور نمی کردم گذرها را ببندند
****
باور نمی کردم گذرها را ببندند
من را که می بینند درها را ببندند
.
خورشید بودم زیر نور ماه رفتم
جان خودت تا صبح خیلی راه رفتم
.
من شیر بودم کوفه در زنجیرم انداخت
این کوچه های تنگ آخر گیرم انداخت
.
امروز جان دادم اگر جانت سلامت
دندان من افتاد دندانت سلامت
.
حالا که می آیی کفن بردار حتما
ای یوسف من پیرهن بردار حتما
.
حالا که می آیی ستاره کم بیاور
با دخترانت گوشواره کم بیاور
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید