بر آسمان شهر شما مردم ! این سایه مستدام نخواهد ماند
این مِی که در غدیر خم آماده است ، در جامتان مدام نخواهد ماند
.
چون برگه های باطله خواهد سوخت ، در گیر و دار زلزله خواهد مرد
شعری که از امام نخواهد گفت ، شهری که با امام نخواهد ماند
.
مردی که جبرئیل به پابوسش ، لبریز السّلامُ علیکم بود
در بین راه خانه و نخلستان ، در حسرت سلام نخواهد ماند
.
سرمست حاکمیت تان بودید ، او داغدار این حَکَمیت بود
آنجا که حرف ، حرف ابوموسی ست ، از دین به غیر نام نخواهد ماند
.
وقتی نماز حربه ی دشمن شد ، مانند روز بر همه روشن شد
حتی نشانه های مسلمانی ، در مسجدالحرام نخواهد ماند
.
طوفان شقشقیه به راه افتاد ، تا آن نگاه خسته به ماه افتاد
دانست ماهِ از نفس افتاده ، در بند التیام نخواهد ماند
.
تا کربلا و علقمه در پیش است ، خون گریه های فاطمه در پیش است
ظلمی که از مدینه به راه افتاد ، در کوفه ناتمام نخواهد ماند
.
ای منکران بی خبر و سرمست ، مردی که پشت کعبه به او گرم است
بعد از حضور حیدری اش دیگر ، حرفی جز انتقام نخواهد ماند
.
.
.
احمد علوی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید