به یمن عاشقی ام با دلم تفاهم کن
***
به یمن عاشقی ام با دلم تفاهم کن
برای سوختنم حکم کن ؛ تحکّم کن
.
ز طفل گمشده بسیار ناز را بخرند
حرم شلوغ که شد لطف کن مرا گم کن
.
بیا و جنس خراب مرا ندیده بخر
بیا به دستفروش حرم ترحّم کن
.
دلت برای من گریه دار می سوزد
فقط دو لحظه مرا پشت در تجسّم کن
.
عزیز فاطمه مردم همه گرفتارند
عزیز فاطمه فکری به حال مردم کن
.
کبوتران حرم گر گرسنه می خوابند
برنج سفره ی ما را بگیر گندم کن
.
تکلم فقرا جز زبان درازی نیست
کلام حقّ کلیم است ، پس تکلّم کن
نخست ضامن من شو ؛ سپس شکارم کن
به دست و پا زدنم هم فقط تبسّم کن
.
کلید قفل خراسان به دست خواهر توست
مرا زیادتر از قبل زائر قم کن
.
.
.
علی اکبر لطیفیان
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید