بوی بهشت می وزد از کربلای تو
***
بوی بهشت می وزد از کربلای تو
ای کشته باد ! جان دو عالم فدای تو
.
دیوانه وار ، آمده ام تا به قتلگاه
وقتی به استغاثه شنیدم ، صدای تو
.
نقدینه ام که داشتم از اشک و خون دل
تقدیم کرد دیده به گنبد نمای تو
.
در حیرتم چه شد ؟ که نشد آسمان ، خراب
وقتی شنید ناله ی ” وا غربتا “ی تو
.
برخیز و باز بر سر نی آیه ای بخوان
ای من فدای آن سر از تن جدای تو !
.
خورشید و ماه و جنّ و ملک ، خون گریستند
وقتی میان لجّه ی خون بود ، جای تو
.
اندر منا، ذبیح یکی بود و زنده رفت
ای صد ذبیح ، کشته شده در منای تو !
.
رفتی به پاس حرمت کعبه به کربلا
شد کعبه ی حقیقی دل کربلای تو
.
اجر هزار عمره و حج در طواف توست
ای مروه و صفا به فدای صفای تو !
.
تا با نماز خوف تو گردد ، قبول حق
شد سجده گاه اهل یقین ، خاک پای تو
.
با گفتن ” رضاً بقضائک ” به قتلگاه
شد متّحد رضای خدا با رضای تو
.
تو هرچه داشتی به خدا دادی ای حسین !
فردا خداست – جلّ جلاله – جزای تو
.
خون خداست خون تو و جز خدای نیست
ای کشته ی خدا ! به خدا ! خون بهای تو
.
ما را خشوع بندگی آموز ، چون خداست
در مجلس عزای تو ، صاحب عزای تو
.
سائل چو دید کفّ کریم تو ، گریه کرد
ای کائنات ، بنده ی خوان عطای تو !
.
ما را هم ای حسین ! گدایی حساب کن
آخر کجا رود به جز این در گدای تو ؟
.
آن جا که حدّ ممکن و واجب بوَد ، تویی
ای منتهای اوج بشر ، ابتدای تو !
.
دست دعا برآر ” ریاضی ” ! که شد قبول
در بارگاه قدس حسینی ، دعای تو
.
.
.
محمدعلی ریاضی یزدی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید