تو در رفتار ، ختم المرسلینی یا اباصالح
***
تو در رفتار ، ختم المرسلینی یا اباصالح
تو در گفتار، امیرالمؤمنینی یا اباصالح
.
نه تنها کنیه و نام تو با احمد یکی باشد
که ذاتاً رَحمهٌ لِلعالَمینی یا اباصالح
.
قوام عالم هستی به جان توست وابسته
که تو هستیِ هستی آفرینی یا اباصالح
.
زِبَر دستانِ عالم زیر دستانِ توأند آقا
که تو دست خدا در آستینی یا اباصالح
.
سر دوش پدر یا در مقام قُرب اُوْ اَدنا
تو در هر منزلی بالانشـینی یا اباصالح
.
تو تنها کارفرمای ملائک در سماواتی
تو تنها کارپـرداز زمینی یا اباصالح
.
جنابِ” کوکبِدُرّی “شدی ، تا بر مُنجّم ها
بفهمانی که نورانی ترینی یا اباصالح
.
از آن چشم و ازآن اَبرو که آیاتِ خداوندند
عیان باشد که قرآن مُبینی یااباصالح
.
سر بازار حُسنت ایستاده ماهِ کنعانی
که قدر یک نظر او را ببینی یا اباصالح
.
به شوقت خِضر شد آواره عمری در بیابان ها
که می دانست تو ” ماء مَعینی” یا اباصالح
.
نه تنها در زمین در آسمان ها هم در این دوران
خدا جُز تو ندارد جانشینی یا اباصالح
.
تو عینِ نور و نورِ عینی و عین الحیاه آری
تو عین اللّهی و عین الیقینی یا اباصالح
.
چه می فهمند دنیادوستان دینِ حقیقی را ؟
تو تنها اصل اصل اصل دینی یا اباصالح
.
گزندِ دشمنان بر تو نخواهد داشت تاثیری
که تحت الحفظ خَیرُالحافظینی یا اباصالح
.
یهوداز ترس تو یک لحظه آسایش ندارد چون
– که میداند مُذلّ المُشرکینی یا اباصالح
.
به غیر از بند نعلینت در این اوضاع وانفسا
کسی دارد مگر حبلُ المَتینی یا اباصالح ؟
.
بُریدم رشته امید از مَردُم که می دانم
تو تنها مَلجأ مُستضعفینی یا اباصالح
.
تو تسبیحی و تهلیلی و تکبیر نماز من
تو بر انگشترم نقش نگینی یا اباصالح
.
علی اکبر و عبّاس ، سلمان ، مالکِ اَشتر
تو را باشد سپاهی اینچنینی یا اباصالح
.
چنان دور تو می گردند مثل روز عاشورا
نیفتد بر جبینت تا که چینی یا اباصالح
.
بنازم آن زمانی را که سرگرم تماشایِ
هیاهویِ یل اُمّ البنینی یا اباصالح
.
تو تکرار حسینی پس بدون شک لوای توست
به دست ماه مقطوع الیمینی یا اباصالح
.
۱۴ شعبان ۱۴۴۱
.
.
.
محمد قاسمی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید