جز بر آن تیغ دو ابروی تو سر نفروشم
***
جز بر آن تیغ دو ابروی تو سر نفروشم
غرقه ی درد ، ولی زخم جگر نفروشم
.
زندگی بی نمک روضه ی تو شیرین نیست
نمک شور تو بر کوه شکر نفروشم
دل به شب های عزاداری تو خوش کردم
خرقه ی مشکی خود را به سحر نفروشم
.
گریه آباد شدم ؛ خانه ات آباد حسین
به دو صد درّ و گهر ؛ دیده ی تر نفروشم
.
دست هایم عوض کرببلا … ؛ می ارزد
ببُریدش ، که پرم را به ضرر نفروشم
.
وقت پرپر زدنم ؛ رقص طرب خواهم کرد
دست را می دهم و باده طلب خواهم کرد
.
پر شکسته به تمنای چمن می آیم
آخر الامر به دیدار تو من می آیم
.
گرچه قسمت نشده تا به حضورت برسم
عطر سیبم که گه از سوی قَرَن می آیم
.
وقت رجعت که سر از خاک برون می آری
بی کفن سوی تو من پاره کفن می آیم
.
آن قدر در وسط روضه زبان می گیرم
لال هم گر که بمیرم به سخن می آیم
.
باز از آن چه که آمد سر تو می گویم
باز از غارت انگشتر تو می گویم
.
.
. ؛
؛ حجت الاسلام محسن حنیفی ؛
؛. ؛
برای حمایت از خیمه کلیک کنید