حضرت ماه نیا ، شاه نیا ، آه نیا
***
حضرت ماه نیا ، شاه نیا ، آه نیا
سمت کوفه قدمی بیش دگر راه نیا
.
بین این غمکده کفتار زیاد است زیاد
منکِر حیدر کرار زیاد است زیاد
.
از غریبی ، شده ام در به در و سرگشته
هیچ کس پشت سرم نیست ، ورق برگشته
.
کوفیانی که نوشتند مریدت هستند
ریسمان دور دوتا دست سفیرت بستند
وسط کوچه به نیرنگ ، مرا سیر زدند
بر لب و بر دهنم قبضه ی شمشیر زدند
.
از کنارم ، قدح آب خنک می بردند
با لب تشنه مرا زیر کتک می بردند
.
قسمت این بود که لب تشنه فدایت بشوم
اولین تشنه لبِ بزم عزایت بشوم
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید