درست مثل عقابی که تیر خورده پرش
***
درست مثل عقابی که تیر خورده پرش
چه پر شکسته می آید ، چه آمده به سرش ؟
.
شکسته تر ز پر و بال او دلش باشد
فرار می کند از عمر پوچ و بی ثمرش
خجالت از سر و رویش عجیب می ریزد
مسافر است و پشیمانی است همسفرش
.
از آن طرف چه سراسیمه می دود آخر
در این طرف چه کسی ایستاده منتظرش ؟
.
درست مثل اسیران می آید این طرف و
دو دست خالی خود را گرفته پشت سرش
.
اسیر بود و دوید و رسید و حر شد او
و گفت حرف دلش را زبان چشم ترش
.
هزار مرتبه شکر خدا که برگشت از
مسیر دوزخ و آن پیچ های پر خطرش
.
به یک شب او ره صد ساله را چنان پیمود
که در زمین و سماوات پر شده خبرش
برای حمایت از خیمه کلیک کنید