از درد به جسم خود نشان می بینم
****
از درد به جسم خود نشان می بینم
هِی ابر سیه در آسمان می بینم
.
عباس کجا رفته علی اکبر کو ؟
دور و بر خود شمر و سنان می بینم
.
آن چادر قیمتی دیروزم را
امروز به دست این و آن می بینم
.
دور و بر خنده های نامحرم ها
سقای حرم را نگران می بینم
.
از ضربه ی بی هوای شمر است ؛ حسین
این درد که من در استخوان می بینم
.
ای وای خدایا صدقه آوردند
خرما به دهان کودکان می بینم
.
زان روز که رفته ام به آن مهمانی
خواب لب و چوب خیزران می بینم
.
هر جا که رقیه با لگد می افتاد
یک فاطمه با قدّ کمان می بینم
.
دنبال سر سکینه تا مهمانی
یک رومی پست بد دهان می بینم
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید