دلم غیر ایوان پناهی نداشت
دلم زائری بود و راهی نداشت
.
دلم در بساطش جز آهی نداشت
علی داشت آن را که شاهی نداشت
.
به دور امیر کرم گشته ام
صد و ده قدم در حرم گشته ام
.
به او گفتم ای شاه راهم بده
امان نامه ای بر گناهم بده
.
لیاقت به یک دم نگاهم بده
پناهی ندارم پناهم بده
.
صدا زد پریشانی ات با علی
اگر خسته جانی بگو یا علی
.
همین لحظه ها بود پیدا شدم
علی گفتم و از زمین پا شدم
.
شب و روز حیران مولا شدم
گدا بودم او خواست آقا شدم
.
دلِ من بدون علی بی کس است
بمیرم ببینم علی را بس است
.
تحمل به این نور لابد نبود
ترک خوردن کعبه بیخود نبود
.
و کعبه که جای تردّد نبود
پس این ها همه یک تولد نبود
.
خدا خواست ثابت کند بر جهان
علی هست یکتاترین در جهان
.
فقیری که انگشتر از او گرفت
سلیمان شد و ذکر یاهو گرفت
.
زمین تخت او آسمان تاج او
به دوش نبی بود معراج او
.
اگر مدح او بر لبم جا گرفت
یدالله دستان من را گرفت
.
به من گفت از مرد خندق بگو
بیا از علیٌ مع الحق بگو
.
سه بار از نبی اذن میدان گرفت
علی هست پس مصطفی جان گرفت
.
نبی گفت جانم به قربان او
علی جان من هست و من جان او
.
علی با خدا و خدا با علی
علی یا خدا گفت ، حق یا علی
.
امیری نداریم الّا علی
اگر ناتوانی بگو یا علی
.
.
.
مجید تال
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید