دلم می خواست معراجت ببینم
چه معراجی عجب رنگین کمانی
.
نرو دیگر ! تو رفتی سنگ خوردم
بیا قولی بده دیگر بمانی
.
تو را با زخم صورت می شناسم
مرا بشناس با قد کمانی
.
نمی دانم چرا این زجر نامرد
بدش می آید از شیرین زبانی
.
عبایت روی دوش نیزه داری
عقیق تو به دست ساربانی
.
چه مویی داشتی بابا زمانی
چه مویی داشتم بابا زمانی
.
اگر مال منی پس پیش من باش
چرا دائم به دست این و آنی ؟!
.
نشد غارت پدر جان !چادرم را
خودم دادم به آن دختر امانی !
.
نفهمد هیچ کس بازار رفتم
بماند بین ما راز نهانی
.
رخت را سیر دیدم سیر گشتم
تو بودی آن غذای آسمانی
.
سرت خاکی شده در این خرابه
شدم شرمنده از این میزبانی
.
.
.
سید پوریا هاشمی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید