تشنه بودیم بوی آب می رسید از علقمه
*****
تشنه بودیم بوی آب می رسید از علقمه
از تو نخلا می رسید رایحه ی فاطمه
.
از میون گرد و خاک سمت حرم می رسید
بابا گریون قد خم روی لباش زمزمه
.
با این که غم داشتیم صاحب علم داشتیم
عمومونو کشتن همینو کم داشتیم
.
عمو جونم تا تو بودی سر و سامونی داشتیم
تو که رفتی چش گریونی داشتیم
.
بعد تو بیچاره شدیم
دنبال زینب همه آواره شدیم
بی گوش و گوشواره شدیم
.
با این که غم داشتیم صاحب علم داشتیم
عمومونو کشتن همینو کم داشتیم
.
رفتی و رفت دشمنت سمت حرم صف به صف
ناله ها و ضجه ها می رسید از هر طرف
.
تا عمود خیمتو دستای بابا کشید
عمه میزد بر سرش دستشو رو به نجف
.
عمه هزار بار مُرد خیمه گرفت آتیش
عمه میگه داداش چرا نیاوردیش
.
عمو جونم تا تو بودی دشمنامون می ترسیدن
تا تو رفتی چشم تو رو دور می دیدن
ماها گریون بودیم و اونا همش می خندیدن
با این که غم داشتیم صاحب علم داشتیم
عمومونو کشتن همینو کم داشتیم
.
اشک باباست که نشوند ما رو به روز سیاه
بی قرار و تشنه و بی کسه و بی پناه
.
جای خالیت می کِشه پنجه به زخم دلش
اون دمی که قاتلش میرسه تو قتلگاه
.
چشمتو دور دیدن غارتمون کردن
سر بسته باید گفت همه چیو بردن
.
عمو جونم تا تو بودی چاره داشتیم
کی لباس پاره داشتیم
.
تو که رفتی سر به صحرا ها گذاشتیم
پا برهنه روی خارا پا گذاشتیم
.
با این که غم داشتیم صاحب علم داشتیم
عمومونو کشتن همینو کم داشتیم
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید