راهم بده راهی عرش اعظمت باشم
***
راهم بده راهی عرش اعظمت باشم
در من بدم خوب است مدیون دمت باشم
از کل قرآن فیض ” کلب باسط ” کافی ست
تا راه را پیدا کنم تا آدمت باشم
.
بد را بخر با خوب ها ! بد نیز دل دارد
شاید که من هم بین جنس در همت باشم
.
هرچند خیلی ها نمی آیند سامرا
کاری بکن من جزو زوار کمت باشم
.
از شیرهای برکه این را خوب فهمیدم
باید همیشه خاکسار مقدمت باشم
.
آموزگار جامعه دستم به دامانت !
اذنی بده تا سوگوار ماتمت باشم
.
ای منتهای حلم ای رکن بلاد ما
یا حضرت هادی سلام الله علیک آقا
.
در پادگانی غصه ی تبعید را داری
اندازه ی یک عمر درد بی دوا داری
.
سربازها خیلی به تو بی حرمتی کردند
قدی خم و چشمی تر از آن طعنه ها داری
.
قبر خودت را دیدی و آرام باریدی
آقای خوبم غربتی بی انتها داری
.
وقتی به تو ظرف شرابی را تعارف کرد
معلوم شد که دشمنانی بی حیا داری
.
خیلی به یاد عمه زینب سوختی آنجا
خیلی به دل زخم عمیق از کربلا داری
.
شکر خدا چشمی به ناموست نیفتاده
شکر خدا اهل و عیالی در خفا داری
.
شکر خدا غارت نمی شد پیکرت هرگز
عمامه داری پیرهن داری عبا داری
.
نه هیچ کس نیزه به پهلویت فرو کرده
نه با تن زخمی ته گودال جا داری
.
نه بی کفن ماندی نه عریان بین صحرایی
نه کار با کهنه حصیر روستا داری …
.
.
.
سید پوریا هاشمی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید