روضه خوان بر روی منبر دفتری دارد به دست
***
روضه خوان بر روی منبر دفتری دارد به دست
بی گمان منظومه ی درد آوری دارد به دست
.
” بیت الاحزان ” را دوباره در عزای فاطمی
شیخ عباس قمی دیگری دارد به دست
.
زیر لب جانسوز می خواند یارالی فاطمه
نوحه ای از نوحه های آذری دارد به دست
.
میکروفون در دست او یعنی که یک سال دگر
نوکر زهرا جواز نوکری دارد به دست
.
رزق اشکم هست از سینه زنی ام بیشتر
چشم گریانم همیشه برتری دارد به دست
.
تا ببارد در عزای جده ی خود فاطمه
دستمال اشک خود را رهبری دارد به دست
.
فاطمیه جاری است و باز می بینم به چشم
بت پرستی مشعل شعله وری دارد به دست
.
یک سرِ بندی که بر دستان مولا بسته اند
آن طرف تر مطمنا لشگری دارد به دست
.
پیش روی حضرت انسیه الحورا چرا
بین کوچه تازیانه کافری دارد به دست ؟
.
شیعه ی زهرا نمی بخشد غلاف تیغ را
این غلافی که نگاه دیگری دارد به دست
.
بازوی کوثر نه قنفذ دست احمد را شکست
جان طاها خاتم پیغمبری دارد به دست
.
رد می اندازد همانا زیر چشم حوریه
دشمن بی عاطفه انگشتری دارد به دست
.
از خجالت راه پیش و پس ندارد بین راه
طفل تنهایی که دست مادری دارد به دست
.
” از پرستویی که بین کوچه بر دیوار خورد “
مجتبایش سال ها مشت پری دارد به دست
.
دست ضربت خورده اش بالا نیاید بیش از این
دخترش زینب نگاه مضطری دارد به دست
.
وای بر حال علی دور از نگاه بچه ها
نیمه شب در خلوتش میخ دری دارد به دست
.
بستر ام ابیها آن قدر گل داده است
فضه گویا گلشن نیلوفری دارد به دست
.
در دل شب تا بشوید بانویش را بی خبر
سدر و کافور و کفن را همسری دارد به دست
.
بعد از این باید به زهرا و علی تشبیه کرد
باغبانی را که یاس پرپری دارد به دست
.
انتهای کوچه گویا ابتدای کربلاست
بی حیایی ایستاده خنجری دارد به دست
.
خواهری بر سینه می کوبد تماشا می کند
شمر از گودال برگشته سری دارد به دست
.
ارث برد از غربت مادر بزرگش فاطمه
جای زخم تاریانه دختری دارد به دست
.
در سحرگاهی که می آید امام منتقم
دستمال زرد و تیغ حیدری دارد به دست
.
.
.
علیرضا خاکساری
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید