سنگ اگر خوردم نرفتم سمت احسان دگر
***
سنگ اگر خوردم نرفتم سمت احسان دگر
بسته شد دستم ولی نگرفت دامان دگر
.
من همان غیر است و غیری نیست در من غیر تو
پس پریشان تو هستم نی پریشان دگر
.
صبح محشر عاشق از حسرت گریبان می درد
غیر تو باشد اگر پاره گریبان دگر
.
مسلم آن روزی که از رویت جدا شد مرده بود
تازه از تیغ شهادت یافتم جان دگر (۱)
.
هیچ مردی مثل من در کوفه سرگردان نشد
جز من حیران تنها ، نیست حیران دگر
.
بی نصیبند از من و آغوش من طفلان من
پیکرم افتاده اما دست طفلان دگر
.
از دهان افتاد دندانم ولی ناراضی ام
کاشکی با سنگ می افتاد دندان دگر
.
بر سر بامم مرا بردند اما موکشان
غیر خود اینجا ندیدم موپریشان دگر
.
در تمام کوچه ها خون گلویم ریخته
بس مرا بردند از میدان به میدان دگر
.
جان اگر دادم به پایش بر سرم منت گذاشت
خاندان ما بدهکار است دو جان دگر
.
۱- وامی از جناب صائب رحمه الله
.
.
.
علی اکبر لطیفیان
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید