وحید قاسمی
.
عزیز فاطمه ای مهربان بی همتا !
دوباره سائلی آمد ، درِ حرم بگشا
.
نشان خانه تان را ز هر که پرسیدم
– نشان سیدی از خانواده ی زهرا –
.
به گریه مردمِ عابر جواب می دادند
برو به کوچه ی رحمت ، محله ی طاها
.
کسی به داد دل من نمی رسد جز تو
بگیر دست مرا خورده ام زمین آقا
.
اگر اجازه دهی داخل حرم بشوم
کنار سفره ی فضلت نشینم ای مولا
.
بزرگ زاده چه مهمان نواز و خون گرمی
گذاشتی دهنم زود لقمه ی خود را
.
مگر سرای تو دارالنعیم عشاق است ؟
هزار لیلی و مجنون نشسته اند این جا
.
امام عسگری ای تکیه گاه امروزم
رها نمی کنمت تا قیامت فردا
.
دعا کنید که همسایه ی شما باشم
جوار چشمه ی تسنیم جنت الاعلی
.
اگر بهشت بیایم ، بدان که بنشینم
به زیر سایه ی مهرت ، نه سایه ی طوبی
.
هوای سامره دارد دل هوایی من
بده برات سفر – جان مادرت زهرا –
.
برای کرببلا خرجی سفر بدهید
به حق چادر خاکی زینب کبری
.
مدینه گر بروم تا سحر دعا خوانم
برای مهدی تان زیر گنبد خضرا
.
یگانه غایت خلقت وجود مادر توست
کجاست مرقد او ؟ خاک بر سر دنیا
.
شنیده ام که غروب مدینه دلگیر است
شبیه حال و هوای غروب عاشورا
.
شنیده ام که نباید ز مشک حرفی زد
به خاطر دل پر درد مادر سقا
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید