فاطمه افتاد اما سوخت حیدر بیشتر
***
فاطمه افتاد اما سوخت حیدر بیشتر
بسته شد دست علی و سوخت مادر بیشتر
هر کسی آن روز ساکت ماند ، مدیون نبی است
هیچ فرقی نیست در این جرم ، کمتر … بیشتر …
.
سنگدل دیوار بود و سنگدل تر میخ در
سرخ شد دیوار اما سینه ی در بیشتر
.
هرچه زهرا می کشید از این طرف مولای خود
می کشیدند آن طرف دستان حیدر بیشتر
.
نانجیبی دید زهرا بی خیالِ یار نیست
تازیانه زد به مادر ، بین معبر بیشتر
.
در شلوغی ناگهان با ضربه ی سخت غلاف
ریخت بر روی زمین ، آیات کوثر بیشتر
.
بعد از آن چشمی دگر لبخند زهرا را ندید
بین بستر ، فکر رفتن بود دیگر بیشتر
.
ارث بردند از مصیبات بتول این بچه ها
یک به یک داغ و بلا دیدند ، دختر بیشتر
.
زخم های سنگ و تیغ و نیزه ها جای خودش
سوخت زینب از غم کندیِ خنجر بیشتر
.
.
.
محمدجواد شیرازی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید