نذر خیمه
sli 18

لحظه لحظه عمر خود را خرج حضرت می کنم

***

لحظه لحظه عمر خود را خرج حضرت می کنم
جز حرم جایی روم احساس غربت می کنم

.
حاجت خود را اگر یک شب بگیرم می روم
” لذتش را با تمام شهر قسمت می کنم “

.
گریه ی در روضه اش یعنی همان خیرالعمل
اشک می ریزم برای او ، عبادت می کنم

.
راه او یعنی همان انا هدیناه السبیل
بچه هایم را بدین گونه هدایت می کنم

.
حوله ی احرام من شال عزای روضه هاست
حاجی کرببلایم قصد قربت می کنم

.
دور شش گوشه ش ذکر تلبیه سر می دهم
من خدا را زیر آن قبه زیارت می کنم

.
در لباس نوکری موی سپیدم آرزوست
تا نفس دارم درِ این خانه خدمت می کنم

.
استخوانی پیش پایم هم بیندازد بس است
من به یک لقمه از این سفره قناعت می کنم

.
حب مولایم برای من ملاک دوستی ست
من فقط با دوستدارانش رفاقت می کنم

.
زینت امروز روضه ؛ خون ” زین الدین ” هاست
از شهیدان هم میان روضه دعوت می کنم

.
با محرم با صفر اسلام جاوید است و بس
یادی از نطق امام پیر امت می کنم

.
امتداد روشن ” هیهات من الذله ” را
در میان روضه ها هر شب روایت می کنم

.
باز هم از جنس عهد مسلم و حرّ و حبیب
با حسین عصر خود تجدید بیعت می کنم

.
هم خودم هم بچه هایم هم پدر هم مادرم
هرچه دارم را فقط خرج ولایت می کنم

.
من به امید اجابت روز و شب با سوز دل
در قنوت خود تمنای شهادت می کنم

.
آمدم امشب بخوانم از شهید کربلا
روضه خوانش هستم و ذکر مصیبت می کنم

.
با سلام گریه دار ” یالثارات الحسین “
هر شب از مهدی زهرا کسب رخصت می کنم

.
زینب و کرب و بلا مرثیه ای مکشوفه است
به خود آقا قسم دارم رعایت می کنم

.

روضه هایش می برد دل را به سوی کربلا
” بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا “

.

سال ها از درد هجرش چشم زمزم گریه کرد
گریه کرد از غصه ، اما باز هم کم گریه کرد

.
نه فقط یعقوبی از هجر نگاه یوسفش
بلکه حتی آیه آیه سوره ی غم گریه کرد

.
پابه پای ناله ام در عرش موسی ناله زد
پابه پای گریه ام عیسی بن مریم گریه کرد

.
پیش از آن که ما بباریم از غم عظمای او
جبرییل از روضه هایش خواند و آدم گریه کرد

.
فاطمه منزل به منزل از منا تا نینوا
در میان قافله از فرط ماتم گریه کرد

.
قبل از انگشتر که بر انگشت آقا اشک ریخت
بی گمان در دست پرچم دار پرچم گریه کرد

.
کربلا با غربتش آمد به استقبالشان
کربلا بر زائران خود دمادم گریه کرد

.
با تماشای علی در زیر هرم آفتاب
کربلا که جای خود حتی خدا هم گریه کرد

.

پیش چشمانش تداعی می شود صحرای خون
می تراود از لبش انا الیه راجعون

.

دارد از یک سو سنان همراه لشگر می رسد
شمر از سویی دگر با چند خنجر می رسد

.
هم صدای طبل جنگ و هم صدای هلهله
هم صدای کیسه های مملو از زر می رسد

.
این طرف هفتاد و اندی مسلم بن عوسجه
آن طرف نیرو ولی چندین برابر می رسد

.
نه فقط تازه نفس هایی شبیه حرمله
پیرمرد چکمه پوشی با عصا سر می رسد

.
هرچه که دارم تصور می کنم انصاف نیست
گله ی گرگی برای یک کبوتر می رسد

.
هر که نعل تازه از بازار کوفه می خرد
ساعت اول نشد ساعات آخر می رسد

.
تا که خورجین از طلا و سکه آخر پر کند
خولی بی چشم و رو با پا نه با سر می رسد

.
مطمئنم به همین زودی قیامت می شود
جاده ی کرببلا دیگر به محشر می رسد

.
محشری که خستگی آن به قاسم می رسد
محشری که تشنگی آن به اصغر می رسد

.
به برادر تیر و تیغ و نیزه و چوب و عصا
تازیانه ، کعب نی ، سیلی به خواهر می رسد

.
کربلا آغاز درد و غصه های زینب است
شاهد زنجیرها بر دست و پای زینب است

.

.

.

علیرضا خاکساری

.


برای حمایت از خیمه کلیک کنید

محبوب‌ترین ها

indian desi xx good porn vidoes bokeb barat selingkuh hot desi sex clip wwwbadjojo sexof india 18sxx Melayu
www teen sex video download bfxxxporn.net original marathi sex beeg.indian xxxonlydesi.com xxxvideose