میان باید و شاید ، همیشه درگیر است
***
میان باید و شاید ، همیشه درگیر است
کسی که پای دلش در حصار زنجیر است
.
نخورده غصه ی روزی ، گدای این خانه
که لطف صاحبِ خانه ، بدون تاخیر است
.
نبرده رنج ، چه گنجی به ما عطا کردند
که عاشق تو شدن ، بهترین تقدیر است
.
به دل وصال تو را وعده داده ام هر دم
ظهورت آرزوی هر جوان و هر پیر است
زبان ز شرح فراق تو قاصر است ، آری
حدیث هجر تو را ، خون دیده تفسیر است
.
گناه بین من و تو جدایی افکنده
همیشه نامه ی من ، پر ز جرم و تقصیر است
.
خودت برای ظهور خودت دعایی کن
که ناله های دل من ، بدون تاثیر است
.
کسی که در وسط کوچه قد عَلَم کرده
چه شد که گوشه ی خانه چنین زمین گیر است ؟
.
چه آمده به سرش بین آن در و دیوار
که در سنین جوانی ز زندگی سیر است
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید