نگاه مختصری کن به چشم های ترم
***
نگاه مختصری کن به چشم های ترم
که جان سالم از این مَهلَکه به در ببرم
.
لبی تکان بده پلکی به هم بزن بابا
نفس بکش علی اکبر نفس بکش پسرم
.
نفس بکش پسرم تا که من فزع نکنم
و پیش خنده ی این قوم نشکند کمرم
.
دل من از پس این داغ بر نمی آید
حریف این همه آتش نمی شود جگرم
.
خودت بگو بدنت را چگونه جمع کنم
پُر از علی شده خاکِ تمام دور و برم
.
کنار جسم تو باید به داد من برسند
تو این همه شده ای ! من هنوز یک نفرم
.
.
.
مصطفی متولی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید