هر زمان سختی هر مرحله بی حد می شد
***
هر زمان سختی هر مرحله بی حد می شد
فاطمه مادر دلسوز محمد می شد
گاه با تیغ زبان یک تنه حیدر بود و
گاه در خواندن خطبه خود احمد می شد
.
برساند به نبی ، یا به علی ، یا زهرا ؟
حامل وحی در این بیت مردّد می شد
.
چه یتیم و چه اسیر و چه فقیر و مسکین
بهره مند از کرمش هر که می آمد می شد
.
چادر فاطمه از گبر مسلمان می ساخت
لاابالی درِ این خانه مقیّد می شد
.
پشت این در ملک الموت سه بار اذن گرفت
آتش و دود به اذن چه کسی رد می شد ؟
.
چه گذشته است مگر در پس این در ؟ که علی –
حرف در می شد اگر ، حال دلش بد می شد
.
پاره ی جان نبی داشت به همراه پسر
روزی از کوچه ی شهر پدرش رد می شد
.
ناگهان شیشه ی عمر پسر افتاد و شکست
وسط کوچه همان شد که نباید می شد
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید