هست از شوقِ چشم دلبر ما
***
هست از شوقِ چشم دلبر ما
میل پرواز اگر که در سر ما
.
نزد گنبد طلای شمس شموس
پشت بام پُر از کبوتر ما
.
چار فصل خدا عنایت او
دائماً سیب سرخ نوبر ما
.
رشته های عبای سبز رضا
سایه ی آفتاب محشر ما
.
این که مثل یاس می آید
پاره ای از دل پیمبر ما
.
آمده سایه ی سرم باشد
هشتمین نور باورم باشد
.
به پرم رنگ آسمان داده
میل پرواز بی کران داده
.
به دلِ کاسه های مستی من
طعم شیرین زعفران داده
.
در قنوت نماز بارانش
ابرها را تکان تکان داده
.
با بیان حدیث سلسله اش
راه توحید را نشان داده
.
از گُلِ گندم بهشت حرم
نان به دست تنوریان داده
.
آب و نانی که بین سفره ی ماست
همه از برکت نگاه رضاست
.
تا گشودی پَر دعایت را
بال پرواز تا خدایت را
.
ابتدا مثل مادرت کردی
وقف همسایه ربنایت را
.
بین پس کوچه های عرش خدا
می توان دید ردّ پایت را
.
تا گدا شرمسارتان نشود
دیده از پشت در عطایت را
.
دل به تو داده ام ، بی دلت هستم
از غلامان دعبلت هستم
.
با نسیم بهشت ایوانت
شده ام راهی خراسانت
.
پا به ایران گذاشتی و شدند
قوم سلمان من مسلمانت
.
بس که خون ریخت ز چشم صیّادت
لاله کاری شده بیابانت
.
شهد شیرین زندگی من است
نمک سفره های احسانت
.
شاهی اما نشسته ای دائم
سر یک سفره با غلامانت
.
ای نسیم بهار پُر باران
الدخیل الدخیل یا سلطان
.
تا نگاهی به این گدا کردی
مس قلب مرا طلا کردی
.
باز نقاره می زنند آری
باز درد مرا دوا کردی
.
بانی خیر گشتی و ما را
راهی شهر کربلا کردی
.
کلّ اموال خویش را آقا
نذر خرجی روضه ها کردی
.
سال ها گوشه ی حسینیه ات
روضه ی کربلا به پا کردی
.
وسط روضه ی حبیب غریب
این چنین گفته ای به یابن شبیب :
.
همه جا با هوای کرب و بلا
گریه تنها برای کرب و بلا
.
هر زمان مصیبتی دیدی
گریه کن بر عزای کرب و بلا
.
گریه کن بر لبی ترک خورده
پا به پای خدای کرب و بلا
.
تشنه بین دو نهر افتاده
سرور تشنه های کرب و بلا
.
جلوی چشم مادرش کشتند
شرم بر کوفه وای کرب و بلا
.
عرش حق پایمال اعدا شد
پای مرکب به پیکرش وا شد
.
.
.
محمد شمس
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید