همیشه قوّت قلب تمام لشکر بود
امیرِ صف شکن جنگ نابرابر بود
.
زمانه سردتر از سرد می شد اما او
همیشه مایه ی دلگرمی پیمبر بود
.
به کوری همه هندهای این عالم
رشید بود و جگر داشت ، یک دلاور بود
.
رسید و کوه احد را به یک نظر لرزاند
اگر غلط نکنم قوم و خویشِ حیدر بود
.
میان معرکه هرچند ذوالفقار نداشت
خم دو ابروی او ذوالفقار دیگر بود
.
قدم قدم شده جنگ ، رنگ دشمن زرد
چقدر مثل علی حمله می کند این مرد
.
گرفته جذبه ی نامش تمام میدان را
زمین زده کمر قوم نامسلمان را
.
خبر دهید همان شیر آمده ، آنکه
شکسته فرق ابوجهل های دوران را
.
گرفته است دو شمشیر در نبرد به دست
گریز داده یکی جسم را یکی جان را
.
علی و حمزه ، بنازم به عرصه ی جنگی
که جلوه گر شده طوفانِ پشت طوفان را
.
شبیه شیر حق ، آماده ی شکارست او
به جنگ بدر قسم ، ماهِ روزگارست او
.
چنان به شانه علم بعد او نهاده علی
که با وجود نود زخم ، ایستاده علی
.
به تیغ ابروی مستش قسم که در پیکار
نکرده است ز شمشیر استفاده علی
.
به حفظ جان پیمبر موظف است اگر
ز داغ پر زدنِ حمزه جان نداده علی
.
علی و حرف نود زخم معنی اش این است
که بعد حمزه نجنگیده است ساده علی
.
صدا زدند : نبی کشته شد… _ خیالات است _
بگو پیمبر ما خوانده است نادعلی
.
دوباره خار به چشم ، استخوان میان گلوست
فقط اشاره به تاریخ می کنم ای دوست :
.
علی که گفت برای نبی به جان سپرم
و از جدال به این سادگی نمی گذرم
.
گریختند فلان و فلان ، دلیل نخواه
خودم نخواستم اسمی از آن دو تا ببرم
.
مرا به سینه غمی هست جانگداز ، چنان
که تیر می کشد از یاد آن تمام سرم
.
” اُحُد ” مقدمه ای بود بر ” جمل ” ، بگذار
به لعن عایشه قدری خنک شود جگرم
.
به حمزه نیزه ، به تابوت مجتبی هم تیر
من از شباهت این زن به هند باخبرم
.
زن است و مرده به کرّات روح عاطفه اش
هزار مرتبه لعنت به تیر و طائفه اش
.
.
.
مسعود یوسف پور
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید