وصال ، حسرت دیروز و همچنان من است
***
وصال ، حسرت دیروز و همچنان من است
بلای دوری از یار امتحان من است
.
به فصل هجر به جز گریه چیست خاصیتش ؟
به صورت همه چشم است و اشک دان من است
.
سلام تا به کی از دور ، فکر فطرس باش
ملک مدام پی کار کاروان من است
حواله ی حرمش را به این و آن دادی
غمش حواله به من کن ، غمش از آن من است
.
چنان دهان به دهان شعر تازه ام چرخید
که هر که رفت به قربانش از دهان من است
.
سپرده ام به کفن دستمال اشکم را
به روز حشر همان برگه ی امان من است
.
فقیر و عاشق و مملوک و بنده ی اویم
مجیر و مالک و معشوق و مستعان من است
.
مرا به مرحمت عشق با تو پیوندی ست
خلاصه این که حسین تو مهربان من است
.
.
.
مرضیه نعیم امینی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید