پنجه ی هجر گریبان مرا می خواهد
***
پنجه ی هجر گریبان مرا می خواهد
غُصه گیسوی پریشان مرا می خواهد
هجمه ی باد خزانی تبر آورده
همه گل های گلستان مرا می خواهد
.
بوی خون می دهد این دشت خدا خیر کند
حتم دارم سر و سامان مرا می خواهد
.
لشگر نیزه که چشم از تو نمی گیرد باز
جان تو آمده و جان مرا می خواهد
.
چکمه ی کیست که کُفرانه رجز می خواند
نکند سینه ی قرآن مرا می خواهد
***
افتاده بین قتلگاه تو چنگ کینه ی سپاه
نداره دیگه جون پناه ؛ پناه عالم
.
دورش پر از کمینه زینب داره می بینه
رو سینه ی داداشش شمر لعین می شینه
.
بالای گودال هِی میره از حال
پیر شده زینب قدّ هزار سال
.
سالار زینب سالار زینب
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید