تقدیم محضر تو هزاران سلام ، کم
کعبه اگر کند به شما استلام ، کم
.
آنقدر محترم شده ای که اگر کند
عالم به احترام وجودت قیام ، کم
.
پشت درت برای تبرک به محضرت
کلّ ملائکه که کنند ازدحام ، کم
.
ای چهره ی تو روشنیِ راه عالمی
پروانه ی رخ تو شود خاص و عام ، کم
.
شایسته ی مقام و بزرگی ، وجودتان
گرچه که در قبال شما این مقام ، کم
.
شکر خدا که فاطمی و حیدری شدیم
مجذوب حضرت حسن العسکری شدیم
.
تمثال دیگری ز علی باز زاده شد
ماهی نصیب و قسمت این خانواده شد
.
وا شد ز آسمان درِ رحمت به سمت خاک
وقتی به دست های پدر ، طفل داده شد
.
نور پسر به نور پدر تا که شد مُضاف
زیبائیِ جهان خدا فوق العاده شد
.
گل کرد بر لبم صلوات پیاپی ام
دست خودم نبود لبم بی اراده شد
.
این بارِ دوم است که در خانواده شان
از نام دلربای حسن استفاده شد
.
وقتی کرم ز چهره ی او منجلی شده
یعنی که دومین حسن بن علی شده
.
خورشید محو روی درخشنده ی شماست
حاتم گدای سفره ی بخشنده ی شماست
.
ماه فلک از این که شده ماه ، نام او
سر را به زیر برده و شرمنده ی شماست
.
دل نیست آن دلی که در او نیست عشق تو
دل آن دلی ست کز ازل آکنده ی شماست
.
در روز حشر هر که ز تو گفت ، بُرد کرد
برگ برنده دست سراینده ی شماست
.
دل برده از امام دهم طعم خنده ات
اصلا بهشت جلوه ای از خنده ی شماست
.
ای صولتت ز صولت حیدر گرفته وام
بر ساحت تو و پدر و مادرت سلام
.
از ما سلام بر تو و از تو جواب ما
چون می رسد فقط به شما انتساب ما
.
آقا سلام بر تو و اجداد اطهرت
بالاترین عبادت ما و ثواب ما
.
شاد است در ولادت تو گرچه پشت ابر
جان ها فدات ای پدر آفتاب ما
.
هستیم ما به فضل نگاهت امیدوار
در طولِ لحظه لحظه ی یوم الحساب ما
.
شکر خدا که روزی مان هم شما شدید
ذکر شماست روزیِ ما آب و نان ما
.
نذر تو خوانده ایم به لب آیه های نصر
تبریک گفته ایم همه بر امام عصر
.
باید تو را به باغ ولایت ثمر نوشت
از هر چه خوب نام تو را خوب تر نوشت
.
باید به لوح دل حرمت را جنان کشید
یا از حریم تو به جنان چند در نوشت
.
از هر چه عالمان ز کمالت نوشته اند
باید هزار دفعه از آن بیشتر نوشت
.
نامت از این عمو و جمالت از آن عمو
نامت حسن نوشت و جمالت قمر نوشت
.
ما را فقط به خاطر فرزند پاک توست
گر سرنوشت ، شیعه ی ثانی عشر نوشت
.
امشب اسیر توست دل مستمند ما
تقدیم مادرت صلوات بلند ما
.
تا سامرا ز فیض وجودش صفا گرفت
حتی بهشت هم شرف از سامرا گرفت
.
می داد بوی فاطمه قنداقه اش عجیب
عطری عجیب عرش خدا را فرا گرفت
.
عرش خدا ز جاذبه اش در شگفت شد
فرش از تبرک نفسش ارتقا گرفت
.
باب المراد اوست عجب نیست گر کسی
عیدی ز دست مرحمتش کربلا گرفت
.
افسانه نیست لطف امام همام ما
این است آن امیر که دست گدا گرفت
.
خوشحال گشته فاطمه از این ولادتش
همنام با عمو شده خوش به سعادتش
.
.
.
مهدی مقیمی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید