نرجو تجارهً لنا لن تبُورْ
امید تجارتی بدون زیان داریم
.
.
.
یا مالکَ الشُّعورِ و اللّا شُعورْ
ای مالک ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه
.
سَعْیاً على الرؤوس جئنا نزورْ
با سرها ( به جای پاها ) به زیارت آمدیم
.
نرجو تجارهً لنا لن تبُورْ
امید تجارتی بدون زیان داریم
.
یا أیُّها الذین آمنوا هَلْ
أدُلُّکُم علی الطریق الأمثل
ای کسانی که ایمان آورده اید آیا برترین راه را نشانتان بدهم ؟
.
تجارهٍ تُنْجِیکُمُ من عذاب
تجارتی که شما را از عذاب نجات می دهد
.
بیها الرِّبِح یوم القیامه یحصَل
و سود آن در روز قیامت عایدتان می شود
.
فاز الْگصد یمه ؛ ولا هَـمَّه
حچی العاذِل
پیروز شد کسی که کنار او (حسین ) رفت
و به حرف های بدخواهان اهمیت نداد
.
فاز الذی یحظَر ؛ لبوالأکبر
و ابوفاضِل
پیروز شد کسی که پیش پدر اکبر (حسین ) و ابوفاضل حاضر شد
.
یا مالکَ الشُّعورِ و اللّا شُعورْ
ای مالک ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه
.
سَعْیاً على الرؤوس جئنا نزورْ
با سرها ( به جای پاها ) به زیارت آمدیم
.
نرجو تجارهً لنا لن تبُورْ
امید تجارتی بدون زیان داریم
.
ویّاک اِجینه ندخل اِبْتجاره
( ای حسین ) آمدیم با تو وارد تجارتی شویم
.
یا ضامن الصَّفقه بلا خساره
ای ضمانت دهنده ی بدون خسارت بودن این معامله
.
یحسین بِعنه أرواحنا اشتریها
ای حسین ؛ جان هایمان را می فروشیم ، لطفا خریدار آن ها باش
.
ردنا الثمن خطوه مشی ابزیاره
قیمت آن ها را معادل برداشتن یک قدم در راه زیارت می خواهیم
.
هاک نزِف دمِّی ؛ اْو سِعِـر سَهْمی
رخص لجلک
بگیر این خونم را ؛ قیمت سهم من برای تو ارزان باشد
.
هاک یسُلْطانی ؛ عُلُوْ شانی
تحَت رِجلکَ
بگیر ؛ ای سرورم ؛ شأن والایم در زیر پای شماست
.
یا مالکَ الشُّعورِ و اللّا شُعورْ
ای مالک ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه
.
سَعْیاً على الرؤوس جئنا نزورْ
با سرها ( به جای پاها ) به زیارت آمدیم
.
نرجو تجارهً لنا لن تبُورْ
امید تجارتی بدون زیان داریم
.
یالراید استثمار و ابضمانات
ای کسی که سرمایه گذاری تضمینی می خواهی
.
اقره ابتأمّل کامل الزیارات
با دقت کتاب ” کامل الزیارات ” را بخوان
.
مِتْرِ ابْمِتِر لحسین إِبنی مَوْکِب
وجب به وجب برای حسین موکب بنا کن
.
و اشتِری جنّه عَرْضُهَا السَّماوات
و بهشتی بخر که پهنای آن به وسعت آسمان ها باشد
.
زُور تره الزایر ؛ صُبح تاجر
مع العتره
برو زیارت کن که زیارت کننده تاجری شد شریک عترت پیامبر
.
زور وإخذ ربْحَک اعْله گد جرحک
من الزهره
برو زیارت کن و بهره ات را بگیر به اندازه ی زخم دلی که داری
.
یا مالکَ الشُّعورِ و اللّا شُعورْ
ای مالک ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه
.
سَعْیاً على الرؤوس جئنا نزورْ
با سرها ( به جای پاها ) به زیارت آمدیم
.
نرجو تجارهً لنا لن تبُورْ
امید تجارتی بدون زیان داریم
.
آنا اللی رأْسُ مالِهِ رجاءه
منم کسی که سرمایه اش امید اوست
.
رجاءه باللّی غُسله من دماءه
امید او به کسی ست که غسل او از خونش شد
.
أفضل بضاعه اِزیاره أربعینه
بهترین کالا برای تجارت ؛ زیارت اربعین است
.
و الجنّه بوَّابَتها کربلاءه
و درب ورودی بهشت کربلای اوست
.
جیت لمَعْشوگی ؛ أنا اْو شوگی
اْو دَمِع عینی
آمدم سوی معشوقم ، من و اشتیاقم و اشک چشمانم
.
جیت بعِت عمری ؛ وأرید أشری
رِضه اِحسینی
آمدم ؛ زندگی خودم را فروختم و می خواهم رضایت حسینم را بخرم
.
یا مالکَ الشُّعورِ و اللّا شُعورْ
ای مالک ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه
.
سَعْیاً على الرؤوس جئنا نزورْ
با سرها ( به جای پاها ) به زیارت آمدیم
.
نرجو تجارهً لنا لن تبُورْ
امید تجارتی بدون زیان داریم
.
مثل التجاره هاذی عگلی ماشاف
عقل من مثل این تجارت را ندیده است
.
مضمونه أرباحی اْو تِردلی أضعاف
سود آن تضمینی است و بهره ی چندین برابر برایم دارد
.
لو أنفِق ابدرْب الزیاره دینار
اگر در راه زیارت فقط یک دینار را انفاق کنم
.
یتعوَّض الدینار عشره آلاف
همین یک دینار به ده هزار تبدیل می شود
.
صار عَقِد رَسْمی ؛ قصُر بِسْمی
اْویه کل خطوه
قولنامه ای رسمی امضا شد ؛ کاخی به نام من شد با هر قدمی که برمی دارم
.
صار السّفر مکسَب إذا أتعَـب
التعَب یسوه
این سفر پیشه و درآمد شد و اگر خسته شوم خسته شدن می ارزد
.
یا مالکَ الشُّعورِ و اللّا شُعورْ
ای مالک ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه
.
سَعْیاً على الرؤوس جئنا نزورْ
با سرها ( به جای پاها ) به زیارت آمدیم
.
نرجو تجارهً لنا لن تبُورْ
امید تجارتی بدون زیان داریم
.
الْضیَّـف له زایر و وأکرَمَه ابْمَبِیته
کسی که زائری را مسکن دهد و به او در خانه اش کَرَم کند
.
هُوَّه الحُسین ابْنفسه یحمی بیته
امام حسین علیه السلام خودش و خانه اش را حمایت می کند
.
و الله یبارک له ابرزِق عِیَاله
و خداوند در رزق و روزی اهل بیتش برکت می گذارد
.
و ایْطـُـول عمره اْو تندِفِع بِلِیته
و عمرش طولانی و از بلا دور می شود
.
شوف الفِتَح داره ؛ لخطّاره
اشعظم قَدْره
ببین کسی که خانه اش را برای مهمانش بگشاید قدر و منزلتش چقدر عظیم است !
.
شوف وإِخذ حِصّه الحَیَا فُرصه
تجی مَرَّه
ببین و بهره ای ببر که عمر فرصتی ست که فقط یک بار پیش می آید
.
یا مالکَ الشُّعورِ و اللّا شُعورْ
ای مالک ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه
.
سَعْیاً على الرؤوس جئنا نزورْ
با سرها ( به جای پاها ) به زیارت آمدیم
.
نرجو تجارهً لنا لن تبُورْ
امید تجارتی بدون زیان داریم
.
.
.
شاعر : میرزا عادل اشکنانی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید