حامد اهورا
.
عرشیِ داغ دیده ز اهریمن پلید
ای گشته از مروت این دشت ناامید
.
بی یار مانده در دل انبوه مسلمین
اما نه شیعیان علی ، شیعه ی یزید !
.
این قدر طفره از نگه خواهرت مرو
رخصت بده که بالاخره نوبتم رسید
.
دیگر بهانه ای که نداری برای من
وقتی که خیمه خیمه شده خانه ی شهید
.
مپسند دو جوان مرا بی نصیب که
از شاهزاده سر شده ، تا عبد زر خرید
.
لختی دگر چو شمع شبستان کربلا
پروانه های خواهر خود را به خاک دید
.
خورشید بر فراز سر خود مرور کرد
هفتاد و یک کبوتر عاشق که می پرید
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید