نام تو را نوشتم و پشت جهان شکست
***
نام تو را نوشتم و پشت جهان شکست
آهسته از غم تو زمین و زمان شکست
.
پرسید آسمان چه نوشتی که اینچنین …
گفتم که فاطمه ، کمر آسمان شکست
.
هجده بهار دیدی و در سوگ تو دلم
بعد از هزار و سیصد و چندین خزان شکست
.
ای دل بسوز و بشکن تا باورت شود
حتما دری که سوخته را می توان شکست
.
بانوی نور در دلتان رنگی از خداست
زیباتر است بر قد رنگین کمان شکست
.
با هر دری که بعد نگاه تو باز شد
انگار در گلوی علی استخوان شکست
.
.
.
مهدی مردانی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید