شیخ سید رضا جعفری
.
هنگام ظهر وقت اذان نماز بود
درهاى آسمان به روى خلق باز بود
.
ارواح مؤمنین همه در سجده ی حضور
این روح کعبه بود که روى جهاز بود
.
انگار بوى آب به گوشش رسیده بود
ارض غدیر چشمه ی عرض نیاز بود
.
خورشید در جنون خود از حال رفته بود
لیلاى بى تعیّن ما غرق ناز بود
.
گیرم کسی نبود تماشای او کند
این جلوه در غنای خود آیینه ساز بود
.
جبریل زد نفس نفس و خسته بال شد
گیسوى آیه های ولایت دراز بود
.
یک بار نه ! دوبار نه ! بار دگر شنید
از بس که آیه هاى على دلنواز بود
.
تفریح خردسالی او خلق آدم است
این مرد در طفولیتش خاک باز بود
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید