الا که مقدم تو مژده ی سعادت داشت
به خاک بوسی راهت فرشته عادت داشت
.
سلام بر تو که ماه جمادی الاول
ز جلوه ی تو به رخ هاله ی مسرّت داشت
.
سلام بر تو که امّ المصائبت خوانند
چرا که غم ز ازل در دلت اقامت داشت
.
سلام بر تو و بر هر زنی که از آغاز
به پاس پیروی ات از حجاب زینت داشت
.
تو از همان شجر پاک عصمت آمده ای
که ریشه در دل قرآن و جان عترت داشت
.
تو دست پرور آن مادر گران قدری
که قلب پاک پیمبر به او ارادت داشت
.
تو سر بر آینه ی سینه ای گذاشته ای
که بوسه گاه نبی بود و عطر جنت داشت
.
تو زیر سایه ی آن گلبُنی بزرگ شدی
که هر چه داشت شکوفایی از نبوت داشت
.
ندیده دیده ی تاریخ چون تو بانویی
که حق به گردن آزادی و عدالت داشت
.
چه بانویی که پس از دختر رسول الله
به هر زنی که تصور کنی شرافت داشت
.
چه بانویی که ز فیض هدایت معصوم
مقام و منزلتی هم تراز عصمت داشت
.
چه بانویی که صبوری نمود چون زهرا
چه بانویی که به قدر علی شهامت داشت
.
چه بانویی که به حد کمال در همه حال
اراده داشت ، وفا داشت ، عزم و همت داشت
.
چه بانویی که به هنگامه ی اسارت هم
وقار داشت ، حیا داشت ، شرم و عفت داشت
.
چه بانویی که همه عمر در نیایش شب
هزار بار ز خود تا خدای هجرت داشت
.
چه بانویی که به همراه یک مدینه صفا
گلاب گریه و یک کربلا مصیبت داشت
.
چه بانویی که به خورشید خون گرفته ی عشق
به قدر وسعت هفت آسمان محبت داشت
.
دل تو بود پر از التهاب شوق حسین
که لحظه لحظه ی عمرت از این حکایت داشت
.
حسین نیز به شایستگی نثار تو کرد
هر آن چه عاطفه و التفات و رأفت داشت
.
نبود حاجت بوسیدن گلوی حسین
حسین با تو هزاران هزار حجت داشت
.
حسین از تو جدایی نداشت در هر حال
مگر به خاطر اُنسی که با شهادت داشت
.
چراغ آخرتش باد شاعری که سرود
سه بیت ناب که دنیایی از طراوت داشت
.
” نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سید الشهدا بر جدال طاقت داشت
.
هوا ز جور مخالف چو نیلگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
.
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد “
.
ستاره ی سحر تو که روی خاک افتاد
هزار و نهصد و پنجاه و یک جراحت داشت
.
من و مکارم اخلاق زینبی هیهات
کجا برابر خورشید ذره جرأت داشت
.
تو آن یگانه اسیری که در چهل منزل
به دوش خسته ی خود کوهی از رسالت داشت
.
تو خطبه خواندی و بر هم زدی اساس ستم
ستمگر از سخنت جا به خاک ذلت داشت
.
تو خطبه خواندی و در چهره ات تجسم یافت
علی که در سخنش آیت فصاحت داشت
.
پیام خون و شرف را به شام و کوفه رساند
صدای روح نوازت که رنگ محنت داشت
.
به هر بهانه به تفسیر انقلاب نشست
کلام روح فزایت که رنج غربت داشت
.
هلال یک شبه ات جلوه کرد از سر نی
که با تو سوخته دل اشتیاق صحبت داشت
.
پس از زیارت خون سر تو از محمل
” شفق ” طلوع نمی کرد اگر مروت داشت
.
.
.
استاد محمدجواد غفورزاده
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید