بانو سلام ، دختر موسای طورها
هر جا قدم زدی شده کوهی ز نورها
.
من عاشق قدیمی این خانواده ام
راهی شدم به محضرت از راه دورها
.
پیش شما هوای بهشت از سرم پرید
این جا پر است بهجت و شور و سرورها
.
آن قدر هیبت و عظمت دارد این حریم
جایی نمانده است برای غرورها
.
وقتی که آشیانه ی آل علی قم است
فرش حریم آن شده گیسوی حورها
.
من چشم بسته ام به عطای کریم ها
راضی نیم به تکه نان مثل مورها
.
در قم همه ز بودن تو فیض می برند
تنها نه زنده ها ، که گرفتار گورها
.
هم چون عقیله عالمه ی بی معلمی
طعنه زده کلام شما بر زبورها
.
گفتم عقیله و دل من رفت کربلا
آخر به سمت قتلگه افتد عبورها
.
در پیش صبر زینب ما صبر هم شکست
حرفی نمانده بود برای صبورها
.
شکر خدا برادر تو نیزه ای نخورد
شکر خدا نرفته سرش در تنورها
.
بر روی پیکرش همه گل هدیه کرده اند
جسمش نماند زیر هجوم ستورها
.
.
.
حسین ایزدی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید