اوّل دفتر به نام خالق اکبر
***
اوّل دفتر به نام خالق اکبر [۱]
آن که سزد نام او در اوّل دفتر
.
اوّل و آخر مُهیمنی [۲] که نباشد
هیچ مقدّم بر او و هیچ مؤخّر
.
مُبتدعی [۳] کز اراده ، بی مدد کس
خلقت گیتی نمود و طارم اخضر [۴]
.
قادر یکتا که در کمال لطافت
در گِل انسان سرشت عالَم اکبر
.
بر همه عالم فکنده رحمت او ظلّ
در همه هستی گشوده قدرت او پَر
.
خویش مگر وصف خود کند که ثنایش
هست ز ادراک واصفین همه برتر [۵]
.
نکته ای از قدرتش بس این که بگویم
اوست علی آفرین و فاطمه پرور
.
فاطمه ، مجموعه ی صفات خداوند
فاطمه ، آیینه ی کمال پیمبر
.
عصمت کبری ، ولیّه اللَّه عظمی
قرّه عین النّبی ، حبیبه ی داور
.
بضعه ی احمد نه ، بلکه مقصد احمد
همسر حیدر نه ، بلکه هستی حیدر
.
شهر علوم ، احمد و علی است درِ آن
فاطمه آن شهر راست مرکز و محور
.
شد ز اطاعت مَثَل به ” عبدی اَطِعنی ” [۶]
آن به صفات خدای ، مُظهر و مَظهر
.
ای به مَثَل بی مَثَل چو ایزد یکتا !
وی به نُبی [۷] چون نَبی ستوده ی داور !
.
چارده معصوم را تو فرد مکمّل
ایزد قیّوم را تو نور مصوّر
.
شأن تو در ” انّما ولیّکمُ الله “
با حق و با احمد و علی است برابر
.
روح ولایت توییّ و ریشه ی تقوا
جان مجسّم توییّ و عقل مصوّر
.
تا نبرد خلق بر تو ظنّ خدایی
جملهی ” ایّاکَ نعبد ” است مذکّر
.
فرع تو در آسمان و اصل تو ثابت
ای شجرِ طیّبه که حق بُوَدت بر ! [۸]
.
ای یکی از بندگانْت حضرت جبریل !
وی یکی از شیعیانْت زاده ی آزر !
.
گر پدرت را نبُد مقام امامت
بُد ز ولایت از او مقام تو برتر
.
جز پدر و شوهر و دو ابن [۹] و دو بنتت [۱۰]
روی تو نادیده کس ز اکبر و اصغر
.
هم به قیامت چو پا نهی رسد آواز
” غُضُّوا ابصارَکم ” [۱۱] به خلق ، سراسر
.
چشم و چراغت دو گوشواره ی عرشند
راحت جانت دو نازدانه ، دو دختر
.
در شب معراج از حقیقت خلقت
پرده ز رازی گشود خالق اکبر
.
گفت به احمد نیافریده ام افلاک
جز که برای تو ، ای رسول مظفّر !
.
باز رسید این ندا که خلق نکردم
ذات تو را جز برای حیدر صفدر
.
هم که نیاورده ام تو را و علی را
الّا بر خاطر بتول مطهّر
.
زن نتوان خوانمت بدین همه شوکت
ای سبب آفرینش اب و شوهر !
.
از پی ” قالوا بلی ” ، ولای تو ، زهرا !
عرضه بر ارواح انبیا شده یکسر
.
پیش تر و بیش تر هر آن که پذیرفت
مهترِ آن خیل و دیگران همه کهتر
.
در قدم مادر است جنّت موعود
وین سخن نغز خود سروده پیمبر
.
وه ! عجبا ! زین حدیث و این که در این بین
داده به زهرای خویش کنیه ی مادر
.
پیش قدم در شفاعت ، ای که به اذنت
می شود آغاز ، روز پرسش و کیفر !
.
لب به شفاعت تو باز کن که نمانَد
جای شفاعت برای شافع دیگر
.
از اثر لطف تو به عرصه ی میعاد
هیچ نماند مگر منافق و کافر
.
بهر شفاعت تو را بس است در آن روز
دست ابوالفضل و خون محسن و اصغر
.
هر که پناهش تویی ، پناه دو عالم
وآن که شفیعش تویی ، شفیع به محشر
.
حضرت باقر برای چاره ی هر غم
نام تو می بُرد بر زبان مطهّر [۱۲]
.
خانه ی تو کعبه ی امید سه حجّت
بیت تو معراج صبح و شام پیمبر
.
فُلک نجاتند اولیا و در آن فُلک
فاطمه جان ! هم تو ناخدایی و لنگر
.
روی تو والشّمس و گیسوان [۱۳] تو واللّیل
قدّ تو طوبی و اشک چشم تو کوثر
.
به به از آن رهبری که اش چو تو پیرو !
به به از آن پیروی که اش چو تو رهبر !
.
فاطمه ! ای آفتاب مشرق توحید !
جز پدرت ، مرسلین به گرد تو اختر
.
کرده خدا با صدای پای تو تنظیم
دور زمان و مدار چرخ مدوّر
.
حبل متین هزار عارف و عامی است
هر نخی از چادرت به عرصه ی محشر
.
نام بَرَد چون ز خاندان تو یزدان
ای صدف اهل بیت را چو تو گوهر ! ،
.
بس که تو را دوست دارد ایزد منّان
نام تو سازد در آن میانه ، مکرّر
.
نامتناهی بُوَد محیط [۱۴] ثنایت
عقل نخستین در این محیط ، شناور
.
مهر تو با هر که نیست ، هیچ ندارد
گر چه به حشمت بُوَد نظیر سکندر
.
در عجب از علم تو علی ، ولی الله
مفتخر از دست بوسی تو پیمبر
.
مهر تو چون آفتاب و لطف تو باران
کاین دو بِنَفْسه [۱۵] مطهِّرند [۱۶] و مطهَّر
.
چشم همه انس و جن به درگه لطفت
دیده ی کرّوبیان چو حلقه بر این در
.
چهره ز اعمی [۱۷] نهان کنیّ و بگویی
می نگرم من ورا ، نبیندم او گر
.
بهر کنیزت رسد غذای بهشتی
آن چه فرود آمدی به مریم اطهر
.
بانوی اسلامی و به خانه ی شوهر
کهنه حصیری تو راست مَفرَش [۱۸] و بستر
.
گندم دستاس توست خوشه ی پروین
آبله ی دست توست مهر منوّر
.
تا که خدا فخر آورد به ملائک
جانب محراب خیز و روی بیاور
.
وقت مناجات ، دانه دانه ی اشکت
زیور گوش ملائک است چو گوهر
.
آب وضویت دوای عیسی و موسی
خاک درت آبروی ساره و هاجر
.
ای زن مردآفرین عالم هستی !
وی ز دل و جان گذشته در ره همسر !
.
چشم رجال و نسا به سوی تو بانو
جان بنات [۱۹] و بنین [۲۰] فدای تو مادر !
.
کشته ی راه خدایی و هدف تو
امرْ به معروف بُوَد و نهیْ ز منکر
.
” صُبّت علیّ مَصائبٌ ” [۲۱] سخن توست
می زند این نغمه ات به جان من ، اخگر [۲۲]
.
گر که بریزد مصیبت تو بر ایّام
روز جهان می شود چو شام ، مکدّر
.
فاطمه ! ای سینه ات بهشت محمّد !
وا اسفا ! کاین بهشت سوخت در آذر
.
بر در آن خانه ای که اذن گرفته است
قابض الارواح و جبریل ، مکرّر ،
.
آه که آتش زدند امّت بی مهر !
آه که وارد شدند قوم ستمگر !
.
حبل متین را فکنده حبل به گردن
دست خدا را ببسته خلق سبکْ سر
.
بر سر منبر نشسته غاصب محراب
صاحب مسجد ستاده در بر منبر
.
مدح تو ارزنده تر ز خواندن هر ذکر
داغ تو سوزنده تر ز هر غم دیگر
.
قبر تو مخفی از آن که در بر قبرت
جمله دعا را اجابت است مقرّر
.
ای دل ما در هوای قبر تو سوزان !
قبر تو و اسم اعظم است برابر
.
این منِ عاصی ، ” مؤیّدم ” ، پسر تو
ای پدر و مادرم فدای تو مادر !
.
خطّ عبور بقیع بخش تو بر من
دیدن قبرت مرا چو نیست میسّر
.
.
.
استاد سید رضا مؤید
*
*
*
[۱]. جلوه های رسالت ، ص ۱۷۳ ـ ۱۷۶؛ ۷۲ بیت . جالب است بدانیم که این قصیده در چاپ نخست اثر مذکور نیست ولی به چاپ دوم افزوده اند ؛ البتّه پیش تر از آن ، کتاب ارزشمند ” ودیعه الرّسول۶ ” (ص ۱۲۷ ـ ۱۳۲) این قصیده را آورده بود که با مقابله دریافتیم که دو بیت ، نسبت به ” جلوه های رسالت ” بیش تر دارد که به متن فوق ملحق شد. ضمناً این مصراع وامی است از ” سعدی ” که گوید : اوّل دفتر به نام ایزد دانا .
[۲]. ایمن کننده ، نگهبان ، از نام های خداوند .
[۳]. آفرینش گر، خلّاق ، ابداع کننده .
[۴]. طارم اخضر ، کنایه از آسمان است .
[۵]. چه خوب یادآور این بیت مشهور است ! :
عجز الواصفون عن صفتک
ماعرفناک حقّ معرفتک .
[۶]. اشاره دارد به این حدیث قدسی : ” عبدی اطعنی حتّی اجعلک مثلی ” ؛ ای بنده ی من ! مرا اطاعت کن تا تو را همانند خود سازم .
[۷]. قرآن .
[۸]. اشاره دارد به ” ألم تر کیف ضرب الله مثلاً کلمه طیّبه کشجره طیّبه اصلها ثابت و فرعها فی السّماء ” ( آیه ی ۲۴ ؛ سوره ی ابراهیم ) : آیا ندیدی چگونه خداوند ” کلمهی طیّبه ” و گفتار پاکیزه را به درخت پاکیزه ای تشبیه کرده که ریشه ی آن در زمین ، ثابت و شاخه ی آن در آسمان است ؟!
[۹]. پسر .
[۱۰]. دختر .
[۱۱]. چشمانتان را بپوشید ؛ عبارتی از روایات است مربوط به ورود خاتون محشر ، حضرت صدّیقه ی اطهر ۳ در صحرای قیامت .
[۱۲]. اشاره دارد به این نقل که امام باقر که هنگام تب ، آب سرد می طلبیدند و هنگام استفاده از آن با صدای بلند فریاد می زدند : یا فاطمه ! بنت محمّد .
[۱۳]. با توجّه به ساحت قدس مخدّرات اهل بیت : پرهیز از این تعابیر اولی است.
[۱۴]. دریای بزرگ ، اقیانوس .
[۱۵]. به خودی خود .
[۱۶]. پاک کننده ، تطهیر کننده .
[۱۷]. کور ، نابینا .
[۱۸]. آن چه که روی زمین پهن کنند و روی آن بخوابند ، جای فرش کردن .
[۱۹]. دختران ؛ جمع بنت .
[۲۰]. پسران ؛ جمع ابن .
[۲۱]. حرف عین در ” علیّ ” ، تلفّظ نمی شود . ضمناً در مأخذ ، ” الیّ مصائبی ” ثبت بود که تصحیح شد ؛ اصل عبارت ، اشعاری است که حضرت صدّیقه ی کبری در مصیبت حضرت رسول اکرم میخواندند :
صبّت علیّ مصائبٌ لو انّها
صُبّت على الایّام صِرنَ لیالیا .
[۲۲]. آتش .
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید