نذر خیمه
sli 18

اوّل دفتر به نام خالق اکبر 

***

اوّل دفتر به نام خالق اکبر [۱]

آن که سزد نام او در اوّل دفتر

.

اوّل و آخر مُهیمنی [۲] که نباشد

هیچ مقدّم بر او و هیچ مؤخّر

.

مُبتدعی [۳] کز اراده ، بی ‌مدد کس

خلقت گیتی نمود و طارم اخضر [۴]

.

قادر یکتا که در کمال لطافت

در گِل انسان سرشت عالَم اکبر

.

بر همه عالم فکنده رحمت او ظلّ

در همه هستی گشوده قدرت او پَر

.

خویش مگر وصف خود کند که ثنایش

هست ز ادراک واصفین همه برتر [۵]

.

نکته ‌ای از قدرتش بس این که بگویم

اوست علی‌ آفرین و فاطمه ‌پرور

.

فاطمه ، مجموعه ‌ی صفات خداوند

فاطمه ، آیینه ‌ی کمال پیمبر

.

عصمت کبری ، ولیّه اللَّه عظمی

قرّه عین النّبی ، حبیبه ‌ی داور

.

بضعه‌ ی احمد نه ، بلکه مقصد احمد

همسر حیدر نه ، بلکه هستی حیدر

.

شهر علوم ، احمد و علی است درِ آن

فاطمه آن شهر راست مرکز و محور

.

شد ز اطاعت مَثَل به ” عبدی اَطِعنی ” [۶]

آن به صفات خدای ، مُظهر و مَظهر

.

ای به مَثَل بی ‌مَثَل چو ایزد یکتا !

وی به نُبی [۷] چون نَبی ستوده‌ ی داور !

.

چارده معصوم را تو فرد مکمّل

ایزد قیّوم را تو نور مصوّر

.

شأن تو در ” انّما ولیّکمُ الله “

با حق و با احمد و علی است برابر

.

روح ولایت توییّ و ریشه ‌ی تقوا

جان مجسّم توییّ و عقل مصوّر

.

تا نبرد خلق بر تو ظنّ خدایی

جمله‌ی ” ایّاکَ نعبد ” است مذکّر

.

فرع تو در آسمان و اصل تو ثابت

ای شجرِ طیّبه که حق بُوَدت بر ! [۸]

.

ای یکی از بندگانْت حضرت جبریل !

وی یکی از شیعیانْت زاده‌ ی آزر !

.

گر پدرت را نبُد مقام امامت

بُد ز ولایت از او مقام تو برتر

.

جز پدر و شوهر و دو ابن [۹] و دو بنتت [۱۰]

روی تو نادیده کس ز اکبر و اصغر

.

هم به قیامت چو پا نهی رسد آواز

” غُضُّوا ابصارَکم ” [۱۱] به خلق ، سراسر

.

چشم و چراغت دو گوشواره‌ ی عرشند

راحت جانت دو نازدانه ، دو دختر

.

در شب معراج از حقیقت خلقت

پرده ز رازی گشود خالق اکبر

.

گفت به احمد نیافریده ‌ام افلاک

جز که برای تو ، ای رسول مظفّر !

.

باز رسید این ندا که خلق نکردم

ذات تو را جز برای حیدر صفدر

.
هم که نیاورده ‌ام تو را و علی را

الّا بر خاطر بتول مطهّر

.

زن نتوان خوانمت بدین همه شوکت

ای سبب آفرینش اب و شوهر !

.

از پی ” قالوا بلی ” ، ولای تو ، زهرا !

عرضه بر ارواح انبیا شده یکسر

.

پیش ‌تر و بیش‌ تر هر آن که پذیرفت

مهترِ آن خیل و دیگران همه کهتر

.

در قدم مادر است جنّت موعود

وین سخن نغز خود سروده پیمبر

.

وه ! عجبا ! زین حدیث و این که در این بین

داده به زهرای خویش کنیه ‌ی مادر

.

پیش ‌قدم در شفاعت ، ای که به اذنت

می ‌شود آغاز ، روز پرسش و کیفر !

.

لب به شفاعت تو باز کن که نمانَد

جای شفاعت برای شافع دیگر

.

از اثر لطف تو به عرصه ‌ی میعاد

هیچ نماند مگر منافق و کافر

.

بهر شفاعت تو را بس است در آن روز

دست ابوالفضل و خون محسن و اصغر

.

هر که پناهش تویی ، پناه دو عالم

وآن که شفیعش تویی ، شفیع به محشر

.

حضرت باقر برای چاره‌ ی هر غم

نام تو می ‌بُرد بر زبان مطهّر [۱۲]

.

خانه ‌ی تو کعبه‌ ی امید سه حجّت

بیت تو معراج صبح و شام پیمبر

.

فُلک نجاتند اولیا و در آن فُلک

فاطمه جان ! هم تو ناخدایی و لنگر

.

روی تو والشّمس و گیسوان [۱۳] تو واللّیل

قدّ تو طوبی و اشک چشم تو کوثر

.

به به از آن رهبری که ‌اش چو تو پیرو !

به به از آن پیروی که ‌اش چو تو رهبر !

.

فاطمه ! ای آفتاب مشرق توحید !

جز پدرت ، مرسلین به گرد تو اختر

.

کرده خدا با صدای پای تو تنظیم

دور زمان و مدار چرخ مدوّر

.

حبل متین هزار عارف و عامی است

هر نخی از چادرت به عرصه ‌ی محشر

.

نام بَرَد چون ز خاندان تو یزدان

ای صدف اهل بیت را چو تو گوهر ! ،

.

بس که تو را دوست دارد ایزد منّان

نام تو سازد در آن میانه ، مکرّر

.

نامتناهی بُوَد محیط [۱۴] ثنایت

عقل نخستین در این محیط ، شناور

.

مهر تو با هر که نیست ، هیچ ندارد

گر چه به حشمت بُوَد نظیر سکندر

.

در عجب از علم تو علی ، ولی الله

مفتخر از دست ‌بوسی تو پیمبر

.

مهر تو چون آفتاب و لطف تو باران

کاین دو بِنَفْسه [۱۵] مطهِّرند [۱۶] و مطهَّر

.

چشم همه انس و جن به درگه لطفت

دیده ‌ی کرّوبیان چو حلقه بر این در

.

چهره ز اعمی [۱۷] نهان کنیّ و بگویی

می ‌نگرم من ورا ، نبیندم او گر

.

بهر کنیزت رسد غذای بهشتی

آن چه فرود آمدی به مریم اطهر

.

بانوی اسلامی و به خانه ‌ی شوهر

کهنه حصیری تو راست مَفرَش [۱۸] و بستر

.

گندم دستاس توست خوشه‌ ی پروین

آبله ‌ی دست توست مهر منوّر

.

تا که خدا فخر آورد به ملائک

جانب محراب خیز و روی بیاور

.

وقت مناجات ، دانه دانه‌ ی اشکت

زیور گوش ملائک است چو گوهر

.

آب وضویت دوای عیسی و موسی

خاک درت آبروی ساره و هاجر

.

ای زن مردآفرین عالم هستی !

وی ز دل و جان گذشته در ره همسر !

.

چشم رجال و نسا به سوی تو بانو

جان بنات [۱۹] و بنین [۲۰] فدای تو مادر !

.

کشته ‌ی راه خدایی و هدف تو

امرْ به معروف بُوَد و نهیْ ز منکر

.

” صُبّت علیّ مَصائبٌ ” [۲۱] سخن توست

می ‌زند این نغمه ‌ات به جان من ، اخگر [۲۲]

.

گر که بریزد مصیبت تو بر ایّام

روز جهان می ‌شود چو شام ، مکدّر

.

فاطمه ! ای سینه‌ ات بهشت محمّد !

وا اسفا ! کاین بهشت سوخت در آذر

.

بر در آن خانه ‌ای که اذن گرفته است

قابض الارواح و جبریل ، مکرّر ،

.
آه که آتش زدند امّت بی ‌مهر !

آه که وارد شدند قوم ستمگر !

.

حبل متین را فکنده حبل به گردن

دست خدا را ببسته خلق سبکْ سر

.

بر سر منبر نشسته غاصب محراب

صاحب مسجد ستاده در بر منبر

.

مدح تو ارزنده ‌تر ز خواندن هر ذکر

داغ تو سوزنده‌ تر ز هر غم دیگر

.

قبر تو مخفی از آن که در بر قبرت

جمله دعا را اجابت است مقرّر

.

ای دل ما در هوای قبر تو سوزان !

قبر تو و اسم اعظم است برابر

.

این منِ عاصی ، ” مؤیّدم ” ، پسر تو

ای پدر و مادرم فدای تو مادر !

.

خطّ عبور بقیع بخش تو بر من

دیدن قبرت مرا چو نیست میسّر

.

.

.

استاد سید رضا مؤید

*

*

*


[۱]. جلوه‌ های رسالت ، ص ۱۷۳ ـ ۱۷۶؛ ۷۲ بیت . جالب است بدانیم که این قصیده در چاپ نخست اثر مذکور نیست ولی به چاپ دوم افزوده‌ اند ؛ البتّه پیش ‌تر از آن ، کتاب ارزشمند ” ودیعه الرّسول۶ ” (ص ۱۲۷ ـ ۱۳۲) این قصیده را آورده بود که با مقابله دریافتیم که دو بیت ، نسبت به ” جلوه ‌های رسالت ” بیش ‌تر دارد که به متن فوق ملحق شد. ضمناً این مصراع وامی است از ” سعدی ” که گوید : اوّل دفتر به نام ایزد دانا .

[۲]. ایمن کننده ، نگهبان ، از نام ‌های خداوند .

[۳]. آفرینش ‌گر، خلّاق ، ابداع کننده .

[۴]. طارم اخضر ، کنایه از آسمان است .

[۵]. چه خوب یادآور این بیت مشهور است ! :

عجز الواصفون عن صفتک

ماعرفناک حقّ معرفتک .

[۶]. اشاره دارد به این حدیث قدسی : ” عبدی اطعنی حتّی اجعلک مثلی ” ؛ ای بنده‌ ی من ! مرا اطاعت کن تا تو را همانند خود سازم .

[۷]. قرآن .

[۸]. اشاره دارد به ” ألم تر کیف ضرب الله مثلاً کلمه طیّبه کشجره طیّبه اصلها ثابت و فرعها فی السّماء ” ( آیه‌ ی ۲۴ ؛ سوره‌ ی ابراهیم ) : آیا ندیدی چگونه خداوند ” کلمه‌ی طیّبه ” و گفتار پاکیزه را به درخت پاکیزه ‌ای تشبیه کرده که ریشه ‌ی آن در زمین ، ثابت و شاخه‌ ی آن در آسمان است ؟!

[۹]. پسر .

[۱۰]. دختر .

[۱۱]. چشمانتان را بپوشید ؛ عبارتی از روایات است مربوط به ورود خاتون محشر ، حضرت صدّیقه ‌ی اطهر ۳ در صحرای قیامت .

[۱۲]. اشاره دارد به این نقل که امام باقر که هنگام تب ، آب سرد می‌ طلبیدند و هنگام استفاده از آن با صدای بلند فریاد می ‌زدند : یا فاطمه ! بنت محمّد .

[۱۳]. با توجّه به ساحت قدس مخدّرات اهل بیت : پرهیز از این تعابیر اولی است.

[۱۴]. دریای بزرگ ، اقیانوس .

[۱۵]. به خودی خود .

[۱۶]. پاک کننده ، تطهیر کننده .

[۱۷]. کور ، نابینا .

[۱۸]. آن چه که روی زمین پهن کنند و روی آن بخوابند ، جای فرش کردن .

[۱۹]. دختران ؛ جمع بنت .

[۲۰]. پسران ؛ جمع ابن .

[۲۱]. حرف عین در ” علیّ ” ، تلفّظ نمی ‌شود . ضمناً در مأخذ ، ” الیّ مصائبی ” ثبت بود که تصحیح شد ؛ اصل عبارت ، اشعاری است که حضرت صدّیقه ‌ی کبری در مصیبت حضرت رسول اکرم می‌خواندند :

صبّت علیّ مصائبٌ لو انّها

صُبّت على الایّام صِرنَ لیالیا .

[۲۲]. آتش .

.

.

.


برای حمایت از خیمه کلیک کنید

محبوب‌ترین ها

indian desi xx good porn vidoes bokeb barat selingkuh hot desi sex clip wwwbadjojo sexof india 18sxx Melayu
www teen sex video download bfxxxporn.net original marathi sex beeg.indian xxxonlydesi.com xxxvideose