این روزها پر از تب مولا کجایی ام
***
این روزها پر از تب مولا کجایی ام
اما هنوز کوفه ای از بی وفایی ام
.
ای زخمی از دورویی من ! دوست دارمت
در گیر و دار تیرگی و روشنایی ام
.
گم کرده ام مسیر تو را در غبار شهر
اما اسیر توست دل روستایی ام
گفتند کربلای زمینی … نیامدم
حالا که راه بسته شده من هوایی ام
.
این بار چندم است که تا مرز آمدم
آه از شکسته بالی و بی دست و پایی ام …
.
پلکم که گرم می شود از خواب می پرم
با سرفه های همسفر شیمیایی ام
.
آورده ام بضاعت مزجاه قوم را
انگشتر ” عزیز “م و تسبیح دایی ام
.
آورده ام پناه به شش گوشه ی غمت
برگشته ام به اصلیت نینوایی ام
.
دستت همیشه روی سر ما پیاده هاست
این اربعین به لطف خدا کربلایی ام
.
شعر از سرم پرید … دلم پیش موکب است
این بار چندم است که یخ کرد چایی ام
.
.
.
حسن بیاتانی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید