این همه شانه اش از بار فلک خم شده است
*****
این همه شانه اش از بار فلک خم شده است
با علمدار حرم تازه شده هم شانه
لااقل یک نفر از آن در و همسایه نگفت
زینب ای بانوی تفسیر بفرما خانه
.
مجلس آراسته بود و همه بودند ، همه
همه نامحرم و بی قید ، همه بیگانه
.
طوری آمد که صدا کرد شکوه زینب
زینب آمد به سوی بزم ولی مردانه
.
دور ناموس خدا جمله زنان حلقه زدند
حال زینب شده شمع و دگران پروانه
.
چه جلالی چه وقاری ست به زینب دادند
خواهر شاه نشسته چقدر شاهانه
.
نیستم دختر زهرا اگر ای کاخ نشین
با غرورم نکنم کاخ تو را ویرانه
.
گر دهان نجست را به بدی باز کنی
می زنم بر دهنت ای پسر مرجانه !
.
به خدا هیچ زمان فکر نمی کردم من
بگذارند کنار سر تو پیمانه
.
باید الان تو روی دامن زینب باشی
چند روزی ست که موی تو نخورده شانه
.
.
.
علی اکبر لطیفیان
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید