این چنین احساس کردم بین رؤیا بارها
***
این چنین احساس کردم بین رؤیا بارها
می زنم بوسه به دست و پایت آقا بارها
.
خواستم تا مهزیارت باشم امّا روز و شب
سبز شد در پیش رو ” امّا ـ اگرها ” بارها
.
با چنین وضع وخیم و رو به قبله بودنم
حال و روزم را شدی هر روز جویا بارها
.
ای طبیبی که به دنبال مریضت می روی
با وجودی که مرا کردی مداوا بارها
.
کور بودم که تو را نشناختم ، عیب از من است
شد حجاب دیدگانم حب دنیا بارها
.
این همه گفتی که دور معصیت را خط بکش
من ولیکن کرده ام امروز و فردا بارها
.
چشم پوشی از گناهان معنی اش این است که
با تغافل می کنی با من مدارا بارها
.
کشتی اُنس مرا طوفان شهوت غرق کرد
ریخته بار مرا در قعر دریا بارها
.
جنس نامرغوب بیخ ریش صاحب می شود
آه آقا روی دستم مانده حالا ” بارها ”
.
بارهایم را خریدی اِی خریدار کریم
مادرت بس که سفارش کرد من را بارها
.
.
.
محمد فردوسی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید