به خواب غفلت خویشم ! ز هم پاشیده سامانم
***
به خواب غفلت خویشم ! ز هم پاشیده سامانم
من بیچاره یک عمر است اسیر این زمستانم
.
به سمت این و آن بردم نگاهم را ولی افسوس
تو را دیگر نمی بینم ! چه سنگین است تاوانم !
.
خجالت می کشم آقا بگویم شیعه ات هستم
اگر اذن شما باشد بگویم از محبانم
.
برایم گریه ها کردی ! ولی من فکر خود بودم !
پریشانم شدی العفو نفهمیدم ! پشیمانم !
.
من آلوده را آخر چرا تحویل می گیری ؟!
چه دیدی از من آخر که خودم حتی نمی دانم ؟!
.
علی این روزها دیگر به خانه دیر می آید
ز تنهاییش می سوزم ز حیرانیش حیرانم
.
گمانم نیمه شب زهرا صدا کرده ست حیدر را
که ای یار غریب من حلالم کن ! نمی مانم !
.
.
.
سید پوریا هاشمی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید