نذر خیمه
sli 18

به واژه ‌ای نکشیده ‌ست منّت از جوهر

***

به واژه ‌ای نکشیده ‌ست منّت از جوهر
خطی که ساخته باشد مرکّب از باور

.

کنون مرکّب من جوهر است و جوهر نیست
به جوش آمده خونم چکیده بر دفتر

.

به جوش آمده خونم که این ‌چنین قلمم
دوباره پر شده از حرف ‌های دردآور

.

دوباره قصه ی تاریخ می ‌شود تکرار
دوباره قصه ی احزاب باز هم خیبر

.

دوباره آمده ‌اند آن قبیله ی وحشی
که می ‌درید جگر از عموی پیغمبر

.

عصای کینه برآورده باز ابوسفیان
دوباره کوفته بر قبر حمزه و جعفر

.

به هوش باش مبادا که سِحرِمان بکنند
عجوزه‌های هوس ، مُطربان خنیاگر

.

مباد این‌ که بیاید از آن سر دنیا
به قصد مصلحتِ دین مصطفی ؛ کافر

.

چنان مکن که کسان را خیال بردارد
که باز هم شده این خانه بی در و پیکر

.

به این خیال که مرصاد تیر آخر بود
مباد این ‌که بخوابیم گوشه ی سنگر

.

زمان زمانه ی بی‌ دردی است می ‌بینی
که چشم ‌ها همه کورند و گوش‌ ها همه کر

.

هزار دفعه جهان شاه ‌راه ما را بست
هزار مرتبه اما گشوده شد معبر

.

خوشا به حال شکوه مدافعان حرم
که سر بلند می ‌آیند یک‌ به ‌یک بی ‌سر

.

اگر چه فصل خزان است ، سبز پوشانیم
برآمد از دل پاییز میوه ی نوبر

.

به دودمان سیاهی بگو که می ‌باشند
تمام مردم ایران سپاهِ یک لشکر

.

به احترام کسی ایستاده‌ ایم اینک

که رستخیز به پا کرده در دل کشور

.

نفس نفس همه ی عمر مالک دل بود
کسی که بود به هنگامه ، مالک اشتر

.

بغل گشوده برایش دوباره حاج احمد
رسیده قاسمش از راه ، غرق خون ، پرپر

.

به باوری که در اعماق چشم اوست قسم
هنوز رفتن او را نمی ‌کنم باور

.

چگونه است که ما کشته داده‌ایم اما
به دست و پا زدن افتاده دشمن مضطر

.

چگونه است که خورشید ما زمین افتاد
ولی نشسته سیاهی به خاک و خاکستر

.

چه رفتنی ‌ست که پایان اوست بسم الله
چه آخری ‌ست که آغاز می ‌شود از سر

.

جهان به واهمه افتاد از آن سلیمانی
که مانده است به دستش هنوز انگشتر

.

بدون دست علم می ‌برد چنان سقا
بدون تیغ به پا کرده محشری دیگر

.

چنین شود که کسی را به آسمان ببرند
چنین شود که بگوید به فاطمه مادر

.

قصیده نام تو را برد و اشک شوق آمد
که بی ‌وضو نتوان خواند سوره کوثر

.

خدا به خواجه ی لولاک داده بود ای کاش ،
هزار مرتبه دختر ، اگر تویی دختر

.

میان آتشی از کینه پایمردیِ تو
کشاند خصم علی را به خاک و خاکستر

.

فقط نه پایه ی مسجد که شهر می ‌لرزید
از آن خطابه ، از آن رستخیز ، از آن محشر

.

تمام زندگی تو ورق ورق روضه ‌ست
کدام مرثیه‌ ات را بیان کنم آخر ؟

.

تو راهیِ سفری و نرفته می ‌بینی
گرفته داغ نبود تو خانه را در بر

.

تو رفته‌ ای و پس از رفتنت خبر داری
که مانده دیده ی زینب هنوز هم بر در

.

کنون به تیرگی ابرها خبر برسد
که زیر سایه ی آن چادر است این کشور

.

رسیده است قصیده به بیت حسن ختام
امید فاطمه از راه می ‌رسد آخر

.

.

.

سید حمیدرضا برقعی

.


برای حمایت از خیمه کلیک کنید

محبوب‌ترین ها

indian desi xx good porn vidoes bokeb barat selingkuh hot desi sex clip wwwbadjojo sexof india 18sxx Melayu
www teen sex video download bfxxxporn.net original marathi sex beeg.indian xxxonlydesi.com xxxvideose