جان تو رفت روح تو از پیکرم نرفت
***
جان تو رفت روح تو از پیکرم نرفت
مثل رباب خواب به چشم ترم نرفت
گیسو نمانده تا که پریشان کنم ببخش
دستم به شانه ، شانه ی من بر سرم نرفت
.
گیرم به قتلگاه تو راهم نداد شمر
از پیش زخم های تنت مادرم نرفت
.
با نیزه بر لب و دهن خشک تو زدند
یک آب خوش پس از تو بر این حنجرم نرفت
.
موی سر تو را نکشیده کسی قبول !
باور بکن تو هم نخی از معجرم نرفت
.
انگشت رفت ، حلقه ی انگشتر تو رفت
گوشم نرفت ، گوشه ای از زیورم نرفت
.
گهواره رفت و نعش علی پشت خیمه ماند
با این حساب حرمله سمت حرم نرفت
.
تو در تنور بودی و من سوختم حسین
پای سرت نشستم و خاکسترم نرفت
.
دور مرا هجوم اراذل گرفته بود
تا شهر شام ، خواهر تو محترم نرفت
.
پای شرافتت همه جا ایستاده ام
حرف از کنیز شد تو بگو دخترم نرفت …
.
.
.
رضا دین پرور
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید