دوباره آمده از ره بهار عاطفه ها
گلی شکفته شده از تبار عاطفه ها
.
به آسمان علی ، ماه روی زینب بین
حلول عشق نگر در مدار عاطفه ها
.
چه کودکی که به والله هیبت الله است
از اوست شأن بلند وقار عاطفه ها
.
مقام صبر خدا داد بر علی و بتول
درود بر نسب بردبار عاطفه ها
.
رسید در بغل یار و با کنایت گفت
همیشه عشق بود در حصار عاطفه ها
.
مرا اسیر دو لبخند زینبم کردند
هزار شکر که در بند زینبم کردند
.
عزیز خانه ی حق ، دخت شیر آورده
امیره ای ز برای امیر آورده
.
به روی دست علی آن چنان نمایان که
خدا دلیل دگر بر غدیر آورده
.
پیام وحی برای پیمبر خاتم
خبر ز عالمه ای بی نظیر آورده
.
شب ولادت گریه است ، فاطمه امشب
که غم به قلب تو درد کثیر آورده
.
امیر زاده همیشه امیر می ماند
در این میانه که نام اسیر آورده ؟
.
ولادت گل خیر النسا مبارک باد
طلوع زین اَب مرتضی مبارک باد
.
تویی که جلوه ی نامت مرا به بالا برد
مرا به سوی خداوند حی یکتا برد
.
کنار ساحل و جا مانده بودم از کشتی
هوای وصل تو ما را به سمت دریا برد
.
ببین چگونه اسیر نگار گردیدم
خودم جدا و دلم را جدا به یغما برد
.
به عقل پا زده مجنون یار گشتم تا
مرا به خاک نشینی شهر لیلا برد
.
سلام جانب او دادم و به جای جواب
چقدر ساده دلم را به سوی آقا برد
.
ستاره ی سحر شام کربلا بانو
نگاه می کنی و می کُشی مرا بانو
.
مقیم زلف تو حالی خراب می خواهد
چو شمع سوخته جانی مذاب می خواهد
.
تمام لشکر شب را به دست صبح بکُش
ببین که خانه ی ما آفتاب می خواهد
.
بلند می شود آری درفش دین خدا
رسول دیگری این انقلاب می خواهد
.
دلا ز سینه می روی به شهر حسین
یقین بدار که این شهر باب می خواهد
.
برای آن که بماند وقار زینبی اش
شبیه زانوی سقا رکاب می خواهد
.
غروب علقمه ، اقتدار عباس است
عقیله ، خواهر محمل سوار عباس است
.
تمام نیزه نشینان تو را دعا کردند
میان دشت بلا ، در غمت رها کردند
.
دمی که بر رگ حلقوم عشق بوسه زدی
تو را به کعب نی کینه ها جدا کردند
.
نگاه خسته ی یک ناقه سخت می گریید
تو را دمی که خارجیان خارجی صدا کردند
.
ز دیده گریه ی بارانِ نم نم آمده است
شب تولد تو یا محرم آمده است ؟
.
.
.
علی شکاری
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید