رنگ خزان
***
رنگ خزان شدم ز غمت ای خزان من
زهرای من ! حبیبه ی من ! مهربان من
.
می بینی از غمت چقدر می خورم زمین ؟
دیگر شدم بدون عصا آسمان من !
.
مانده هنوز بستر تو گوشه ی اتاق
با لاله اش چکار کنم باغبان من ؟!
.
مانده ست چند تار مویت بین شانه ای
چشمم که خورد تیر کشید استخوان من !
.
راحت بخواب درد کشیدن تمام شد !
راحت بخواب درد کشیده جوان من !
.
کابوس لحظه های علی نقش قبر توست
فکرش به هم زده ست زمین و زمان من
.
چهل قبر ساختم که نفهمند هیچ وقت
آخر کجاست قبر تو راز نهان من
.
گفتم درِ جدید بسازند بعد تو
تا میخ ها دوباره نگیرند جان من
.
حالا دگر تمام شده امتحان تو
حالا دگر شروع شده امتحان من
.
.
.
سید پوریا هاشمی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید