نذر خیمه
sli 18

روزگارم در غم آن قد و بالا سوخته

***

روزگارم در غم آن قد و بالا سوخته
باغ من گل داشت روزی حیف حالا سوخته

.
وایِ من از پنج فرزندم یکی باقی نماند
وای بر دل زندگی ام جمله یکجا سوخته

.
کاروانی که دلم را برد روزی با خودش
آمده از گرد و خاک راه اما سوخته

.
هرچه گشتم بین آن شاید بشناسم کسی
هرچه دیدم پیر بودند ؛ شمع آسا سوخته

.
بال و پرهاشان شکسته یا کبود و بی رمق
شانه ها از تازیانه خرد حتی سوخته

.
چشم ها از فرط سیلی سرخ و نابینا شده
چهره ها لبریز تاول زیر گرما سوخته

.
گیسوان زردند ، گویا بین آتش مانده اند
تارِ موهایی گره خورده است گویا سوخته

.
تا که پرسیدم امیر کاروان حالا که هست
بینشان دیدم زنی اما سراپا سوخته

.
گفتمش کو گیسوان زینبی ات گفت آه
شعله ای بر معجرم افتاد آنجا سوخته

.
گفتمش سالار زینب را نمی بینم چرا ؟
گفت دیدم چهره اش بر ریگ صحرا سوخته

.
شعله بود و کربلا و دود بود و خیمه ها
بین آتش دختری دیدم که تنها سوخته

.

.

.

حسن لطفی

.


برای حمایت از خیمه کلیک کنید

محبوب‌ترین ها

indian desi xx good porn vidoes bokeb barat selingkuh hot desi sex clip wwwbadjojo sexof india 18sxx Melayu
www teen sex video download bfxxxporn.net original marathi sex beeg.indian xxxonlydesi.com xxxvideose