زنده ی جاوید کیست کشته ی شمشیر دوست
***
زنده ی جاوید کیست کشته ی شمشیر دوست
که آب حیات قلوب ، در دم شمشیر اوسـت
.
گر بشکافی هنوز ، خاک شهیدان عشق
آید از آن کشتگان زمزمه ی دوست دوست
.
آن که هلاکش نمود ساعد سیمین یار
باز به آن ساعدش کشته شدن آرزوست
.
بنده ی یزدان شناس موت و حیاتش یکی ست
زآنکه به نور خداش ، پرورش طبع وخوست
.
غیر خدا باطل است در نظر اهل حق
دعوی انّی انا ، کاشف توحید هوست
.
آن شجری را که حق ، بهر ثمر پرورید
بانگ اناالحق زند ، تا ابد از مغز و پوست
.
دل چو ز خود غافل است عارف بالله نیست
بر لب جو سال ها ، تشنه لب و آب جوست
.
گوش دل مؤمن است ، سامع صوت خدا
گرچه ز آواز خلق ، ملک پر از های و هوست
.
هر که ز کوی مجاز پا به حقیقت نهاد
بر سرش از روزگار مخمصه ی تو به توست
.
عاشق وارسته را با سر و سامان چه کار
قصه ی ناموس و عشق ؛ صحبت سنگ و سبوست
.
عاشق دیدار دوست ، اوست که هم چون حسین
زردی رخسار او ، سرخ زخون گلوست
.
هرکه چو او پا نهاد بر سر میدان عشق
بی سر و سامان سرش در خم چوگان چو گُوست
.
دوست به شمشیر اگر پاره کند پیکرش
منت شمشیر دوست ، بر بدنش مو به موست
.
گر به اسیری برند عترت او دشمـنان
هرچه ز دشمن بر او دوست پسندد نکوست
.
تا بتوانی ” فؤاد ” در غم او گریه کن
بر تو از این آبِ رو نزد خدا آبروست
.
.
.
فؤاد کرمانی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید