نذر خیمه
sli 18

شور سفر کرب و بلا در سر توست

***

شور سفر کرب و بلا در سر توست
برخیز ، گذرنامه ، دو چشم تر توست
آغاز مسافرت ، شروع عشق است
پایان سفر ، تولّد دیگر توست

.

دریای نجف

.
شوریده سری مسافری دلخسته
مانند نماز خود ، شکسته بسته …

وقتی به خود آمدم در آنجا دیدم
یک قطره به دریای نجف پیوسته

.
این آینه ، چلچراغ سر منزل هاست
بیدارگر قافله ی غافل هاست

با اشک بشوی چشم خود را و ببین
اینجا نجف است و سرزمین دل هاست

.
مُحرم شدم و غسل زیارت کردم
آداب حضور را رعایت کردم
از هیبت مولا سخن از یادم رفت
با او به زبانِ اشک صحبت کردم

.
هر دل که شکست ، ره به جایی دارد
هر اهل دلی قبله نمایی دارد
با آن که بود قبله ی ما کعبه ، ولی
” ایوانِ نجف عجب صفایی دارد “

.
اینجا حرم است ، خویش را مَحرم کن
پیوند دل و ضریح را محکم کن
یا آن که زیاد کن تب و تابت را
یا فاصله ی ضریح و لب را کم کن

.
از مرز گناه ، دور کن عمرت را
تسلیمِ امامِ نور کن عمرت را
یک یا علی دگر بگو از سر صدق
یک بار دگر مرور کن عمرت را

.

شهر غربت

.
ای کوفه ی رنج دیده از طوفان ها
اندوه تو شعله می کشد در جان ها
گویی که هنوز اُنس دارند به هم
چاه و علی و غروب نخلستان ها

.
رازی که علی به چاه ها گفت و گریست
در حوصله ی کجا و در طاقت کیست
تنها نه از او دست زمین کوتاه است
یارای تحمل آسمان را هم نیست

.
امشب ز غم خویش فراموش کنید
خون گریه ی بی صدا و خاموش کنید
هم صحبت نخل های سرسبز شوید
یعنی به غم دل علی گوش کنید

.
مسجد کوفه

.
آن شب قطرات اشک،  کم کم شد سیل
دیدند که دل به ربّنا دارد میل
دل بود و خدا بود و صفای ملکوت
شب بود و علی بود و دعا بود و کمیل

.
ای مثل رسول مدنی پاک و امین
ای جلوه ی حق در آسمان ها و زمین
بگذار شبی تو را بخوانم چو کمیل
” اَشتاقَ الی قُربِک فی المشتاقین “

.
در چشم من آیینه علی ، آب علی ست
مهتاب علی ، مهر جهانتاب علی ست
خون سر او به متن سجّاده نوشت
” مظلوم ترین شهید محراب علی ست “

.
قبله گاه عشاق

.
جز در غم عشق سینه را چاک مکن
دل خوش به کسی در سفر خاک مکن
ای شوق سفر به کربلا در جانت
اشک عطش حسین را پاک مکن

.
غم خُرد کننده ی ستیغ کوه است
غم هرچه عمیق تر شود بشکوه است
در کرب و بلا بیا که غم های جهان
در سینه ی این شهرِ پر از اندوه است

.
ای خون خدا باز هوایی شده ام
همرنگ نوای بی نوایی شده ام
عشق تو که فریادرسم شد ، دیدم
با اشک غم تو کربلایی شده ام

.
هان ای دل مهرپرورِ صحراگرد
با هستی تو ضریح شش گوشه چه کرد ؟
برخیز و پس از غسل زیارت در اشک
هفتاد و دو بار گرد این کعبه بگرد

.
مهر تو در این سفر مرا توشه بس است
وز خرمن احساس تو یک خوشه بس است
از بین تمام آرزوها ما را
یک بوسه بر آن ضریح شش گوشه بس است

.
ای دست نیاز ما به سوی تو دراز
هم کعبه ی امّیدی و هم قبله ی راز
پی بردم از آن حریم شش گوشه ی ناز
شش گوشه ی عالم به تو دارند نیاز

.
غوغای غم حسین در دل باشد
دل بی تبِ عشق ، مُشتی از گل باشد
ای در حرمش قیام کرده به نماز
اینجاست که هر شکسته کامل باشد

.
از خاک حسین ، عشق مالامال است
تُربت ، حجرالاسود اهل حال است
عیسی که مسیح دم شد از تربت اوست
این خاک عجب ” محوّل الاحوال ” است

.

هر جا تب عشق خیمه زد ، تاب آنجاست
هر جا که عطش شعله کشید آب آنجاست
قربان لبی که ظهر عاشورا گفت :
هر جا که حسین هست محراب آنجاست

.

دل ، تنگ غروب شعله ور می گردد
یک فوج ستاره دربدر می گردد
این شیهه ی سرخ از دل کیست ، مگر
از معرکه ذوالجناح برمی گردد ؟

.
در داغ ، کس از لاله شکیباتر نیست
هیچ آینه از عشق فریباتر نیست
وقتی به شهادت برسی می بینی
پایانی از این مرحله زیباتر نیست

.
روزی که حسین عشق را معنا کرد
صد پنجره رو به آسمان ها وا کرد
تا زمزمه ی عشق به محشر برسد
از خون گلو قیامتی برپا کرد

.

شهیدان عشق

.
چشم از همه کائنات بستی ، ای عشق
در کعبه ی کربلا نشستی ، ای عشق
هفتاد و دو مسجدالحرام است اینجا
مُحرم به کدام قبله هستی ، ای عشق

.
در سینه ی کربلا که چون گل پاک است
هفتاد و دو خورشید نهان در خاک است
هفتاد و دو خورشید که هر خورشیدی
روشنگر منظومه ای از افلاک است

.
هفتاد و دو آیه تابناک افتاده ست
هفتاد و دو لاله سینه چاک افتاده ست
ای ماه بگو ستاره ها شرم کنند
هفتاد و دو خورشید به خاک افتاده ست

.
تا در پی عشق تابناک افتادند
اصحاب حسین سینه چاک افتاد
هفتاد و دو سروناز چون اشک وداع
در پای امام خود به خاک افتادند

.
دو دُرِّ یتیم

.
دو گنبد کوچک ، دو حرم را دیدم
دو دُرِّ یتیم هم قَسم را دیدم
در حاشیه ی فرات ، زیر دو ضریح
دو لاله ی پیچیده به هم را دیدم

.
اوّل به دو باغ گل اشارت کردند
آن گاه دو غنچه را زیارت کردند
در محضر این دو طفل ، مردان بزرگ
خجلت زده احساس حقارت کردند

.
آزاده ی کربلا

.

خواهی که به اوجِ ناز سِیرت بدهند
جا در دل آشنا و غیرت بدهند
حرّ باش و ره توبه بگیر و برگرد
تا نامه ی عاقبت به خیرت بدهند

.
این جا حرم خداست ، سبحان الله
در تربت او شفاست ، سبحان الله
تغییر مسیر حرّ به حق ، از باطل
خاصیّت کربلاست ، سبحان الله

.
دیدم که خطاکار و تهیدستم من
با دست تهی بار سفر بستم من
اول به خطای خویشتن کردم اقرار
آخر به سپاه عشق پیوستم من

.
سقای عشق

.
ای تشنه به سرچشمه ی احساس بیا
با دامنی از شقایق و یاس بیا
تا سجده کنی روح جوانمردی را
با ما به ” مقام دست عباس ” بیا

.

عباس که صف شکن بود تکبیرش
خواندند به بیشه ی شجاعت شیرش
در معرکه ی کرب و بلا ، برق بزن !
ای جرأت ذوالفقار از شمشیرش

.
عباس که بوسه زد به چشمانش تیر
شد شوق علمداری او عالمگیر
پیشانی او شکست ، اما پیچید
آوازه ی پیروزی خون بر شمشیر

و
حُسن تو به ماه طعنه می زد عباس
مانند تو سرو برنخیزد ، عباس
غیر از تو ندیدیم کسی دستش را
در پای برادرش بریزد ، عباس

.
در کرب و بلا کسی عطش باور نیست
آتش به چمن زدند و یک یاور نیست
کو آن که خبر دهد به اطفال یتیم
در علقمه آب هست ، آب آور نیست

.
در علقمه ، ماه گرم شبگردی بود
در چهره ی او نشان همدردی بود
آغاز شهادت اباالفضل آیا
پایان مروّت و جوانمردی بود ؟

.

آتش و عطش

.
با یاد اباالفضل دلم آسوده ست
با او دلِ ما را سر و سرّی بوده ست
در حاشیه ی علقمه گفتم نکند
یک عمر دو دست در تنم بیهوده ست !

.
ای آب فرات ! مِهر زهرایی تو ؟
یا وقف پرندگان صحرایی تو ؟
در خیمه ی گل های عطشناک چرا
در ظهر عطش نیافتی جایی تو ؟

.
در کرب و بلا که دلنوازی دارد
این چرخ و فلک ، چقدر بازی دارد
این جاست که ” آب ” سر به زیر است هنوز

این جاست که ” خاک ” سرفرازی دارد

.

در کرب و بلا بنفشه ها حق طلب اند
پیمانه به دست لاله ها ، روز و شب اند
تأثیر عطش هنوز اینجا باقی ست
انگار تمام نخل ها تشنه لب اند

.
زان روز که سوخت از عطش کام حسین
گوش دل عالم است و پیغام حسین
خوش وقت کسی که بعد نوشیدن آب
دارد عطش تلاوت نام حسین

.
آن بنده که کار آفریننده کند
مهرش همه کائنات را بنده کند
ای عشق دعا کن که خدا بیش از پیش
در ما عطش حسین را زنده کند

.
سرچشمه ی جود

.
دل در حرم تو خویش را گم کرده ست
یعنی عوض گریه تبسم کرده ست
موسای کلیم نیست این دل ، اما
بی واسطه با شما تکلم کرده ست

.
آیینه ی وحی و آیت بیداری ست
کارش همه دلنوازی و دلداری ست
گر دل بدهی به گردش چشم جواد
سرچشمه ی جود از نگاهش جاری ست

.
غم ها نگران حس و حالم بودند
شفاف تر از اشک زلالم بودند
حرف از حرم و کبوتر و پرواز است
ای کاش دو دست من دو بالم بودند

.
سرداب محبت

.
محراب اجابت دعایش خواندند
سرچشمه ی رحمت خدایش خواندند
او شاهد لبخند گل نرگس بود
این است که ” سُرَ من رای ” یش خواندند

.

ای هم نفس غروب آدینه ی ما
ای نور تو جلوه گر در آیینه ی ما
ای وجه تو ” سُرَ من رای ” یا مهدی

سرداب محبت تو شد سینه ی ما

.
شوق تو به دشت لاله ، جان خواهد داد
عطر تو ، به گل ها هیجان خواهد داد
فردا که در آفاق بپیچد نورت
تکبیر تو کعبه را تکان خواهد داد

.

.

.

استاد محمدجواد غفورزاده

.


برای حمایت از خیمه کلیک کنید

محبوب‌ترین ها

indian desi xx good porn vidoes bokeb barat selingkuh hot desi sex clip wwwbadjojo sexof india 18sxx Melayu
www teen sex video download bfxxxporn.net original marathi sex beeg.indian xxxonlydesi.com xxxvideose