نذر خیمه
sli 18

عده‌ ای بی سر و پا دور و برش خندیدند

پاسخ ناله و سوز و جگرش خندیدند

.

مادری بود و جوان‌ مرگ شد و آخر کار

همچنان فاطمه بر چشم ترش خندیدند

.

همچو ” بسمل شده‌ ای ” دور خودش می‌ پیچید

به پریشان شدن بال و پرش خندیدند

.

درد پیچیده به پهلویش و از هر دو طرف

دست می‌ بُرد به سوی کمرش ، خندیدند

.

آمده بر سرش اینجا کمی از داغ حسین

همگی جمع شدند دور سرش خندیدند

.

یک نفر نیست که از خاک سرش بردارد

بر نفس‌ های بدون اثرش خندیدند

.

زهر اثر کرده و رویش به کبودی زده است

بدنظرها به خسوف قمرش خندیدند

.

دست و پا می‌ زند و نیست کنارش پدری

تا ببیند به عزای پسرش خندیدند

.

 کربلا جسم علی پخش به صحرا شده بود

لشگری دور تن مختصرش خندیدند

.

هر چه می گفت حسین ” یا ولدی یا ولدی ”  

عده‌ ای بی سر و پا دور و برش خندیدند

.

.

.

قاسم نعمتی

.


برای حمایت از خیمه کلیک کنید

محبوب‌ترین ها

indian desi xx good porn vidoes bokeb barat selingkuh hot desi sex clip wwwbadjojo sexof india 18sxx Melayu
www teen sex video download bfxxxporn.net original marathi sex beeg.indian xxxonlydesi.com xxxvideose