مانند شمعی ؛ از مصائب آب می شد
***
مانند شمعی ؛ از مصائب آب می شد
زینب برای وضع او بی تاب می شد
.
منظورم از این بیت ” صارت کالْخیال ” ست
این آخری چون گوهری نایاب می شد
.
همسایه ها کینه از او در دل گرفتند
با آن که از شادی شان شاداب می شد
.
از لکه های روی ماه آن روز گفتند :
همدرد مادر گریه ی مهتاب می شد
.
آتش به جان خانه می زد با چه رویی
شخصی که اسماً جزوی از اصحاب می شد
.
آتش به درب خانه زد ، یعنی از آن روز
آتش میان این جماعت باب می شد
.
تا میخ بر جانش دخیل خود ببندد
دیوار محکم بود و در اسباب می شد
.
از داغ زهرا مرتضی با کارهایش
آماده ی رفتن سوی محراب می شد
.
.
.
علی اصغر یزدی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید