میان ارض و سما بزم شادی و شور است
به روی دست نبی آیه هایی از نور است
.
بغل گرفته نبی سبط اکبر خود را
و ان یکاد بخوان ، چشم ابتران شور است
.
گمان کنم که پیمبر به گوش او می گفت :
خوشا به حال رسولی که با تو محشور است
.
به رزق خوان حسن عالمی نمک گیرند
عزیز کرده ی زهرا ” کریم ” مشهور است
.
ز دست هیچ کسی لقمه نان نمی خواهیم
کرامت حسنی با مزاجمان جور است
.
گدای کوی کریمیم و نان بهانه ی ماست
نظر به منظر جانان مراد و منظور است
.
چقدر غبطه خورم بر کبوتران بقیع
شکسته بال و پرم … قبر خاکی اش دور است
.
به قبر خاکی او سایبان بدهکاریم
برای گنبد و گلدسته نقشه ها داریم
.
.
.
مرضیه نعیم امینی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید