میان هلهله سینه مجال آه نداشت
برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت
.
درست مثل فدک پاره پاره شد جگرش
شبیه مادر خود حال رو به راه نداشت
.
میان حجره کسی وقت احتضار نبود
چرا که فاطمه هم طاقت نگاه نداشت
.
بگو به آب که پاکی همیشه دعوی اوست
به تشنه ای نرسیدن مگر گناه نداشت
.
سپاه حرمله در پشت در به صف بودند
حسین بود و عطش ، یک نفر سپاه نداشت
.
نبود نیزه به دیوار تکیه زد یعنی
پناه عالمیان بود و خود پناه نداشت
.
برای کشتن او زهر بی اثر می ماند
میان سینه اگر داغ قتلگاه نداشت
.
برای غربت او چشم هیچ کس نگریست !!
کبوتر حرمش اشک ذوالجناح نداشت
.
.
.
حجت الاسلام محسن حنیفی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید