می دانم اینجایی و من را زیر پر داری
***
می دانم اینجایی و من را زیر پر داری
اشراف بر حال دلم از هر نظر داری
.
من بارها با چشم خود دیدم هوایم را
از هر که حتی والدینم بیشتر داری
.
گفتی خودم پیگیر وضع رعیتم هستم
گفتی خودت با من بگو حرفی اگر داری
.
حالا رعیت با تو عرضی مختصر دارد
البته می دانم خودت بهتر خبر داری
.
آقا تقاضا می کنم یک بار یادم کن
در آن قنوتی که سحر با چشم تر داری
.
ای کاش با دست خودت تا آخر این ماه
این کوه غم را از روی این سینه برداری
.
ای کاش بودم آنچنان که قسمتم می شد
از آن اشاراتی که با اهل سحر داری
.
من راضی ام ، من قانعم ، من هر چه می خواهی
قربان آنچه تو برایم زیر سر داری
.
به فدای نغمه ی قرآنت
به فدای پیکر عریانت
.
به فدای آن لب عطشانت
ابی عبدالله ابی عبدالله
.
سر من خاک قدمت مولا
جگرم شمع حرمت مولا
.
منم و لطف و کرمت مولا
ابی عبدالله ابی عبدالله
.
کفن تو خاک بیابان است
حرم تو قلب محبان است
.
بدنت زیر سم اسبان است
ابی عبدالله ابی عبدالله
.
لاله ات خونین غنچه ات پرپر
قاتلت شد داغ علی اکبر
.
نه تو را یار و نه تو را یاور
ابی عبدالله ابی عبدالله
.
چه جراحت ها که به تن داری
آیه ها از زخم بدن داری
.
نه به تن جامه نه کفن داری
ابی عبدالله ابی عبدالله
.
به باد گفتم اگر شد مرتبت بکند
به خاک گفتم اگر شد تنت بپوشاند
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید