هر آن کس که می زد ز جام حسن
***
هر آن کس که می زد ز جام حسن
شود مست ذکر مدام حسن
مرا لقمه ی نان او بس بُود
ملائک فقیر طعام حسن
.
” وَ مَن یَتَّقِ الله یَجعَل لَهُ “
کمی از مقام غلام حسن
.
” وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِب “
بود گوشه ای از مرامِ حسن
.
برو زاهدا خرده بر ما مگیر
منم کلب کوی امامِ حسن
.
که گفته شود مدح تو با غزل
غزل ها بود ناتمام حسن
.
تو با صلح خود معجزه می کنی
نبوده مجال قیام حسن
.
اگر حاتم از جود شهره شده
بُود او بدهکار وام حسن
.
حسین را که او شاه عالم بود
خدا خوانده قائم مقام حسن
.
بیا نام ” جنگ جمل ” را مبر
از این پس بگو ” قتلِ عام حسن “
.
به کوری چشمان ام الفساد
شدم کفتر جلد بام حسن
.
اگر یک سلامم بگوید جواب
سزد جان دهم بر سلام حسن
.
خوش است عاشقان را که روزی رسد
شود یک حرم هم به نام حسن
.
۱۰ خرداد ۹۳
.
.
.
محمدجواد شیرازی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید